سن شناسنامه ای اش ۱۵ سال را نشان می داد، اما غیرتش سالها بیشتر می نمود.
برای رفتن به جبهه، ناچار شد دست در شناسنامه اش ببرد.
بالاخره موفق شد و به عنوان دیده بان، مشغول خدمت در لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام شد.
حمیدرضا ضیایی ۱۷ سال بیشتر نداشت که در بیاره، مدال افتخار جانبازی را بر گردن آویخت. اما به این هم راضی نشد.
او نه تنها تا پایان دفاع مقدس، بلکه بعد از آن، تا پایان دفاع از حرم هم، هرگز از مبارزه نایستاد و بالاخره توانست نامش را جزو آخرین شهدای سوریه به ثبت برساند.
با داشتن فقط یک پا، سختی زیادی کشید تا به جمع مدافعان حرم بپیوندد. دوستان و همرزمان، شاهد تاول های پای مثلا سالمش بودند!
اما برای حمیدرضا، کل أرض در سوریه معنا می شد…
او برای رسیدن به مقصود، ۳۰ سال با یک پا دوید… تا بالأخره شهادت را در بوکمال در آغوش کشید…
روحش شاد
بازتولید(جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)