خوابی که خنده به لب علمدار آورد

شهادت سردار شهید حاج یدالله کلهر به روایتِ حاج احمد شجاعی

حاج یدالله کلهر و شهید حاج سید حسین میررضی رفاقت نزدیکی با هم داشتند.

حالا ۱۰روزی از شهادت حاج حسین می‌گذشت و هنوز کسی لبخند روی صورت حاج یدالله ندیده بود. بدجوری بی‌طاقت شده بود و مدام توی خودش بود.

*   *   *

صبح اولین روز از دومین ماه زمستان ۱۳۶۵ بود. شب قبل را تا صبح با حاج یدالله در کانال پرورش ماهی بودیم.

هوا تازه کمی روشن شده بود که یک رزمنده بسیجی به طرف حاج یدالله آمد و گفت:

برادر، من دیشب خواب دیدم حاج حسین میررضی سر راهی ایستاده. جلو رفتم. به او سلام کردم و گفتم: حاج حسین مگه تو شهید نشدی؟ پس اینجا چه می‌کنی؟

حاج حسین گفت: چرا من شهید شدم، اما منتظر کسی هستم.

پرسیدم: منتظر چه کسی؟

گفت: قرار است حاج یدالله بیاید، منتظر او هستم.

*   *   *

با شنیدن این خواب، حال حاج یدالله دگرگون شد. او که بعد از شهادت حاج حسین، لبخند به لب نیاورده بود، خنده‌ای شیرین بر لبانش نشست و دست چپش را که سالم بود دور گردن بسیجی حلقه کرد و از پیشانی او بوسه‌ای گرفت.

هنوز ظهر نشده بود که خبر شهادت علمدار لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) را آوردند…

حاج یدالله رفت پیش حاج حسین…

منبع: روزنامه جوان

More To Explore

شهید

شهید

شهدا

شهید محمدرضا محمودی تفرشی

نام: محمدرضا نام خانوادگی: محمودی تفرشی نام مادر: فاطمه نام پدر: حسن تاریخ تولد: ۱۳۴۸/۱۲/۲۵ محل تولد: تهران وضعیت تاهل: مجرد میزان تحصیلات: اول متوسطه (علوم تجربی) سن: ۱۷ سال تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۲/۱۲ محل

خانهدسته‌هاحساب کاربریسبد خرید
جستجو کردن