خاطره درباره شهید حسن پردازی مقدم
من به دلیل اینکه یک سمت صورتم آسیب دیده بود، ریش نمی گذاشتم، سبیل می گذاشتم.
یک موتور قدیمی داشتم که با آن به واحد مهندسی می آمدم.
یک بار، شهید حسن پردازی مقدم به من گفت: ما فکر می کردیم که تو منافق هستی! چون سبیل می گذاری و موتورت هم عتیقه است.
من و حسن مقدم تقریبا بچه محل بودیم. ما نارمک زندگی می کردیم، آنها مجیدیه می نشستند. در جبهه در یک واحد بودیم. خیلی رئوف و با صفا و شجاع بود.
او در عملیات کربلای ۲ به فیض شهادت رسید.
به روایت: حاج سید مجید کمالی