از همان کودکی، خصوصیات و ویژگیهای بارز و ممتازی داشت به طوری که رهبری و هدایت تمامی کودکان روستا را در دست گرفت و از این رو بود زمانی که هنوز ۱۰سال بیشتر نداشت همه او را به عنوان یک مرد و جوانمرد میشناختند.
در روستای محل سکونتش (باباسلمان شهریار)، عدهای بهائی و یهودی سکونت داشتند که دو نفرشان تحت تأثیر صفات عالی او، به دین اسلام مشرف شدند.
بعد از شهادت یدالله همان اقلیتهای دینی در سوگ او مویه و گریه کردند، چرا که او برای آنان حکم یک قهرمان را داشت.
او برای پیر و جوان، حتی برای کهنسالان هم الگو بود.
* * *
نخستین صدای اللهاکبر در دل شبهای روستای باباسلمان از فراز گلدستههای مسجد روستا و از حنجره پاک یدالله کلهر برخاست. صدایی که در میان دشتها و کوههای باباسلمان پیچید و سرانجام همنوا با هزاران هزار اللهاکبر دیگر دیوار سترگ ظلمت و طاغوت را ویران نمود و نور را جایگزینش نمود.
وی شجاعانه در تمام صحنههای انقلاب حضور داشت تا آنجا که در درگیری با رژیم ستمشاهی گلولهای در پای راستش نشست.
سال۱۳۵۸ به سپاه انقلاب اسلامی پیوست و در درگیریهای کردستان در خط مقدم درگیری حضور یافت.
نبرد پس از نبرد. از سنندج عازم آزادسازی خرمشهر گشت و یکی پس از دیگری در عملیاتهای سپاه علیه دشمن بعثی شرکت جست.
بارها در عملیاتهای مختلف مجروح شد اما همچنان به جبهه رفت و تا پای جان، مقابل دشمن ایستاد. سرانجام در دوازدهم فروردین ۱۳۶۵، مصادف با روز جمهوری اسلامی، خون پاک خود را تقدیم اسلام و انقلاب نمود.
برگرفته از کتاب غریبه درباره شهید حاج یدالله کلهر