خاطرات

مثل یک پدر

شهید محمود خمارباقی مثل یک پدر بود برای خواهرانش. حواسش بهشان بود؛ به حجابشان، به درسشان، ... خودش نتوانسته بود درسش را تمام کند، اما به آنها می گفت: تا هر وقت که می خواهید، درس بخوانید. هزینه اش را من می دهم.…

خاطرات

بیعت دوباره

شهید حاج حسین اسکندرلو (فرمانده گردان علی اصغر) سال 1365 بود. دشمن با انجام عملیات دفاع متحرک، توانسته بود از فکه عبور کند و 9 کیلومتر وارد خاک ایران شود. فکه؛ برای هر دو طرف، منطقۀ مهمی بود؛ هر کسی که فکه را…

خاطرات

خورشید این بار از مزار یک شهید، طلوع کرد!

شهید محمود خمارباقی هوا سرد بود؛ مثل همۀ زمستان‌ها و همۀ بهمن‌ها آن روز ولی؛ فرق داشت با دیگر روزها... دوازدهمین روز بهمن 1392، لااقل برای محمود؛ آن روز، روز دیگری بود... گرم‌تر از همیشه گرم‌تر از گرم‌ترین روزهای تابستان حتی. آن روز؛…

خاطرات

شهیدی که “راحت” شد!…

حسین راحت، از همان هجدهمین روز بهمن ماه 1337 که قدم در این دنیای مادی گذاشت، همواره با مشکلات کوچک و بزرگ، دست به گریبان شد. یکساله بود که طعم تلخ بی‌پدری را چشید و از داشتن پدری مهربان و با تقوا محروم…

خاطرات

یک شهید و سه مزار!…

درباره شهید رحمان میرزازاده، شهید منصور احدی و شهید توحید ملازمی (شهدای تخریب) کار مین گذاری که تمام شد، بچه‌های تخریب هم به مرخصی رفتند. رسم بود بین رزمندگان؛ که قبل از دیدن خانواده خودشان، به دیدار خانواده همسنگران شهیدشان می‌رفتند. ما هم…

خاطرات

بهاری که از راه نرسیده، پاییز شد!

شهادت 7 شهید تخریبچی در فاو، به روایتِ شهید چاردولی شب ولادت قمر بنی هاشم بود... ما در خط پدافندی فاو بودیم و بچه‌های تخریب رفته بودند برای مین‌گذاری خط دشمن که یکدفعه صدای انفجار بلند شد! با خود گفتم: "حتما طبق معمول،…

حاج علی فضلی, خاطرات

شوخی فرماندهان

حاج علی فضلی؛ فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا علیه السلام حین کار، خیلی جدی بود و بسیار قانونمند. بعضی وقتها که کار، خوب پیش نمی‌رفت، چنان داغ می‌کرد که اگر نمی شناختی‌اش، گمان می‌کردی این مرد، همیشه همینطور است!... اما اینطور نبود!... سردار فضلی؛…

خاطرات

بخشیدمش…

خاطره‌ای از شهید وحید آقامحمدی به روایت پدر شهید هر مسابقه‌ای برنده‌ای دارد. شهدا هم برندگان مسابقه بودند. پسرم، وحید، بسیار محجوب و باحیا بود. با وجود سن کم، روح بزرگی داشت... یک‌بار برایش لباسی نو خریده بودم، اما آن را در تنش…

خاطرات

دقت در بیت المال

خاطراتی از شهید شعبانعلی نژادفلاح (3)   انتقاد پذیر دوره‌‌‌‌‌‌‌های کلاسیک یا دانشگاهی مدیریت را ندیده بود ولی در عمل انصافاً مدیری به تمام معنا بود و این در عملکردش مشخص بود. قبل از انجام هر کاری کاملا‌‌‌‌‌‌‌ً جوانب را بررسی کرده، تدابیر…

خانهدسته‌هاحساب کاربریسبد خرید
جستجو کردن