درباره شهید

بغض فرو خورده

درباره شهید محمود معزپوربه روایت مادر شهید: روزی از دیوار حیاط بالا پریده بود و میله‌ای آهنی صاف فرو رفته بود در گونه‌اش. وقتی آمد دیدم دستش روی صورتش است. "پرسیدم: چی شده پسرم؟"پسرکم خم به ابرو نیاورد. دوست نداشت من را نگران…

درباره شهید

میراث مادر

درباره شهید محمود معزپور به روایت مادر شهید محمود را که باردار بودم، شبی در خواب دیدم جمعیتی در منزلمان گرد هم آمده‌اند. متوجه می‌شدم که مراسمی برپا شده، مراسمی که بی‌شباهت به روضه‌خوانی نبود. کمی جلو رفتم و از شخصی پرسیدم: "شما…

درباره شهید

قبولی در کنکور

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید: مهدی از لحاظ درسی ممتاز بود. هیچ‌وقت ندیدم در این زمینه کم بیاورد. پسری نبود که بخواهیم با زور و ضرب بنشانیمش پای دفتر و کتاب. خودش خودجوش مطالعه می‌کرد. ناگفته نماند گاهی نگران می‌شدیم…

درباره شهید

مادر مژده بده

درباره شهید سید آیت الله طبائی عقدائی به روایت مادر شهید شبهای جمعه که می شد، سید معمولا می رفت تهران تا در مراسم دعای کمیل مهدیه تهران شرکت کند. یک شب وقتی برگشت، حالت عجیبی داشت. گفت: مادر، من شهید میشوم. پرسیدم:…

درباره شهید

محمد؟ یا اسلام محمد؟

درباره شهید سید آیت الله طبایی عقدایی به روایت پدر شهید پسرم در جبهه بود که پسرش به دنیا آمد. وقتی برگشت، خودش اسم محمد را برای فرزندش انتخاب کرد. با عشق خاصی او را بغل میکرد و می بوسید. اما چیزی نگذشت…

درباره شهید

برگی از یک زندگی عاشقانه

خاطرات شهید علی اکبر پورزمانی به روایت همسر شهید: پانزده سالم بود که ازدواج کردم. آشنایی ما کاملا سنتی بود. در حقیقت، همسایگی ما با خانواده‌ی پورزمانی باعث رقم خوردن این پیوند مبارک شد. خاستگاری با پیشنهاد و صلاحدید والدین صورت گرفت و…

درباره شهید

نشانۀ خدا

درباره شهید سید آیت الله طبایی عقدایی به روایت پدر شهید خدا او را در ماه رمضان، ماه مهمانی خودش به ما داد. او برای ما نشانه ای از خدا بود. برای همین اسمش را گذاشتم آیت الله. مادرش با آنکه درد زایمان…

درباره شهید

لباس سبز دامادی

درباره شهید آیت الله طبایی عقدایی به روایت همسر شهید هر دو در یک محله زندگی میکردیم و او دوست برادرم بود، اما شناختی نسبت به هم نداشتیم. یک بار که آمده بود در خانه، تا یک امانتی برای برادرم که در خانه…

یادها

بصیرت یعنی همین

خاطره برادر کاظم بصیر (رزمنده گردان حضرت علی اکبر علیه السلام) درباره شکست عملیات کربلای 4 تاریکی شب و سکوت وحشتناکی کل منطقه را فرا گرفته بود… شرایط، خبر از آرامش قبل از طوفان می داد. دیگر همه فهمیده بودیم که امشب؛ شب…

درباره شهید

صبر زینبی

روایتی درباره بانو سکینه آراسته؛ مادر شهیدان مهدی و محسن مقدم جو   صحبت از یک مادر است. مادری که دو فرزندش را تقدیم کرده به اسلام و ایران. مادری که بانوی کربلا را الگوی خود قرار داده. مادری که نام و مرامش…

خانهدسته‌هاحساب کاربریسبد خرید
جستجو کردن