شهید حاج یدالله کلهر به روایت برادر حمید پارسا

 

پیش از عملیات والفجر مقدماتی؛ یک بار، دمادم صبح بود که بلند شدم برای نماز صبح.

در مناطق جنگی رسم بر این بود که توی اردوگاه، همیشه یک ساعت قبل از نماز صبح، صدای قرآن و مناجات از بلندگو پخش می شد.

از چادر بیرون رفتم تا وضو بگیرم که بین راه، صدای ضعیف گریه‌ای به گوشم رسید.

دقت کردم و رد صدا را گرفتم تا رسیدم به چادر حاج یدالله. از لای چادر نگاهی انداختم و دیدم حاجی با حالتی محزون در چادر نشسته و گریه می‌کند.

*   *   *

صبح وقتی حاجی را دیدم، یاد شب گذشته افتادم و گفتم: حاج آقا التماس دعا، این شب ها دست ما را هم بگیرید. دعایمان کنید…

حاجی بدون آنکه به روی خودش بیاورد، به شوخی گفت: بعدا بیا یک کتاب دعا به تو بدهم تا دیگر برای دعا کردن التماس نکنی.

بعد هم خندید و رفت…

More To Explore

شهید

شهید

شهدا

شهید محمدرضا محمودی تفرشی

نام: محمدرضا نام خانوادگی: محمودی تفرشی نام مادر: فاطمه نام پدر: حسن تاریخ تولد: ۱۳۴۸/۱۲/۲۵ محل تولد: تهران وضعیت تاهل: مجرد میزان تحصیلات: اول متوسطه (علوم تجربی) سن: ۱۷ سال تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۲/۱۲ محل

خانهدسته‌هاحساب کاربریسبد خرید
جستجو کردن