پای شکسته و روح استوار

درباره شهید تقی رجبی
به روایت پسر شهید

یک بار در دوره‌ی آموزشی پای بابا مو برداشت.

او را بردند بیمارستان و بعد هم به خانه فرستادند که استراحت کند، اما مگر بابا یک جا آرام می‌گرفت!

با همان پایی که در گچ بود دوره‌ی آموزشی‌اش را از سر گذراند.

فرمانده‌شان تعریف می‌کرد: «پدرت با آن وضعیت، جلوی گردان می‌دوید و به دیگر رزمنده‌ها روحیه می‌داد. بچه‌ها او را که می‌دیدند شرمشان می‌شد از خستگی حرف بزنند.»

***

پدر را هیچ‌وقت عصبانی و برآشفته نمی‌دیدیم، مگر وقتی که می‌شنید کسی به رهبر اهانت کرده. آن‌وقت خیلی ناراحت می‌شد و و ساکت نمی‌نشست.

بابا مرید امام بود و سرسختانه از رهبر دفاع می‌کرد.

منبع: گنجینه ل۱۰

 

 

سایر شهدا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خانهدسته‌هاحساب کاربریسبد خرید
جستجو کردن