درباره شهید مهدی تهرانی

به روایت همسر شهید

هیچوقت ندیدم نمازش به تاخیر بیفتد. اغلب در مساجد بود و نمازهایش را به جماعت می خواند. وقتی هم در خانه بود نعمت نماز جماعت را از دست نمی داد. او می‌ایستاد جلو و من هم پشت سرش، یک نماز جماعت دو نفره برگزار می‌کردیم.

***

بچه اولمان که به دنیا آمد، اسمش را گذاشت محمد و گفت: پیامبر(ص) از خانه‌ای که اسم محمد در آن باشد خشنود می‌شود.

برای بچه دوممان هم گفت: اسمش را بگذاریم فاطمه.

همه اعتراض کردند. گفتند: در خانواده چندین فاطمه داریم.

او جواب داد: روایت است در خانه‌ای که سه فاطمه باشد ملائکه از آن خانه دور نمی‌شوند.

هر وقت بچه‌ها مریض می‌شدند، متوسل به قرآن می‎شد. اعتقاد قلبی محکمی به قرآن داشت. همیشه با قرآن به بچه‌ها آرامش می‌داد.

***

آن وقتها من در سپاه مشغول کار بودم. شبی نماینده ولی فقیه در جهاد سازندگی شهرری حاج آقا موسوی به خانه‌مان آمد و موضوع خواستگاری را مطرح کرد.

مهدی اصلا در حال و هوای ماندن نبود که به فکر ازدواج باشد. حاج آقا خیلی موعظه اش کرده بود تا به تشکیل خانواده تن داده بود. به هر حال شب بعد بود که او به اتفاق حاج آقا آمدند منزلمان. این اولین دیدار من با مهدی بود. در همان برخورد اول، ما تصمیم قطعی‌مان را گرفتیم، طوری که از آن دیدار تا مراسم عقد یک هفته بیشتر طول نکشید. معیارهایی که باعث نظر مثبتم شد: این بود که:

اولا یک جهادی بود. این انتخاب شغل او برای من خیلی ارزش داشت.

دیگر اینکه با لباس خاکی رزمی به خواستگاری آمده بود. اخلاص و تواضع درونی‌اش از ظاهر ساده و بی‌ریایش پیدا بود.

حاج آقا موسوی آن قدر قبول او را داشت که در غیاب خودش، او را به امامت جماعت در جهاد می‌گمارد.

***

آخرین باری که مهدی را دیدم، گفت: من راهی هستم.

از آرامشش تعجب کردم، چون خانه در دست مرمت بود و همه چیز نیمه کاره مانده بود. وقت رفتن، کاغذی به من داد که بر خیال خام من خط بطلان کشید. فکر همه چیز را کرده بود. برای تکمیل خانه با معمار قرارداد بسته و پول آن را هم پرداخته بود.

با همه این احوال وقتی می‌رفت، گفت: من شرمنده ات هستم چراکه در این مدت تقاضایی از من نکردی که آن را برآورده کنم. حالا که دارم می‌روم حلالم کن.

سپس قرآن را باز کرد. سوره توبه آمد. خندید و گفت: همه چیز برای جهاد در راه خدا آماده است.

آنجا بود که فهمیدم مهدی را دیگر نخواهم دید.

 

 

More To Explore

شهید

شهید

شهدا

شهید محمدرضا محمودی تفرشی

نام: محمدرضا نام خانوادگی: محمودی تفرشی نام مادر: فاطمه نام پدر: حسن تاریخ تولد: ۱۳۴۸/۱۲/۲۵ محل تولد: تهران وضعیت تاهل: مجرد میزان تحصیلات: اول متوسطه (علوم تجربی) سن: ۱۷ سال تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۲/۱۲ محل

خانهدسته‌هاحساب کاربریسبد خرید
جستجو کردن