سردار شهید حاج یدالله کلهر به روایت حاج مصطفی کریمی پناه
افتخار من این است که جزء نیروهای تحت امر حاج یدالله بودم.
میگویند: افتادگی آموز اگر طالب فیضی
حاج یدالله؛ خود فیض بود. آنقدر افتاده بود و متواضع، که ساده ترین نیروها هم میتوانند ادعای رفاقت با آن بزرگمرد را داشته باشند.
درخت وجودی او، آنقدر پرثمر و پربار بود که شاخههایش چنان پایین آمده بود که دست افرادی چون من هم به آن میرسید و از فیض وجودش بهره مند میشد.
او خلاصه میشد در بزرگی و بزرگمنشی… در تواضع و افتادگی…
با آنکه فرماندهی بلندمرتبه بود، اما میشد دست انداخت دور گردنش و با او خوش و بش و حتی شوخی کرد.
لبخند زیبای او؛ تصویری است ماندگار، در ذهن همۀ کسانی است که او را میشناختند.
باید تبریک گفت به مردم روستای باباسلمان شهریار، به مردم استان البرز و به مردم ایران، به خاطر داشتن چنین اسطورههایی.
در کنار همۀ ویژگیهای ستودنی حاج یدالله، افتادگی مهمترین خصیصۀ این مرد بزرگ است.
* * *
یک روز در خط مقدم بودیم، زیر فشار شدید آتش دشمن.
چیزی نمانده بود به محاصره درآییم.
همه آشفته بودند. نگرانی در چهرهها موج میزد. اضطراب را حتی از صدای فرماندهان پشت بیسیم هم میشد فهمید.
در همان شرایط، مرا پی کاری فرستادند بروم.
رفتم و نیم ساعت بعد، برگشتم.
بیآنکه کسی چیزی بگوید، از حالت چهرهها فهمیدم که اوضاع تغییر کرده. نگرانی جای خودش را به امید داده و بچه ها قوت قلب گرفته بودند.
به اولین کسی که رسیدم، پرسیدم: چه خبر؟
گفت: حاجی آمده توی خط
حضور حاج یدالله در خط، فضای ذهنی و روحی همه را متحول کرده و همه چیز را زیر و رو کرده بود. گویی یک لشکر قدرتمند وارد خط شده و به کمک آمده.
یک دیدگاه
۲۶ بهمن ۱۴۰۰ در ۴:۳۷ ب٫ظ
حمید بابائی
روح شهدا شاد ک اگر امنیتی هست بخاطر خون شهداست