خاطرات

این درد را به فال نیک بگیر!

خاطره سردار هادی (فرمانده گردان المهدی) آشپزخانه لشکر به رسم همه‌ی شب‌های عملیات مرغ داد. نان لواش خشک و مرغ سرخ شده‌ی سرد و گوجه و خیارشور. با اشتها خوردیم و خیلی هم بهمان مزه کرد، اما کاش لب نمی‌زدیم. مرغ ها را…

خاطرات

امتحان با شهدا

به روایتِ سردار محمد هادی، فرمانده گردان المهدی(عج) یک روز دعوت شده بودم به دبیرستانی برای گفتن خاطراتم از دوره دفاع مقدس برای نوجوانانی که سن و سالشان، سن و سال زمان جنگ ما بود. برایشان خاطره "سه روز محاصره گردان المهدی در…

یادها

چرا دفاع؟ چرا مقدس؟

عملیات کربلای 5 بود... بعد از پنج شش روز نبرد سنگین، بازگشتیم به طرف اردوگاه. پنج شش روز جنگ، پنج شش روز تجهیزات و بدو بخیز و تیراندازی و خط و پدافند و پاتک و خمپاره و دوشکا و ترکش و خاک و…

خانهدسته‌هاحساب کاربریسبد خرید
جستجو کردن