خاطرات, درباره شهید

خواب در خط

درباره شهید سلمان ایزدیار به روایتِ برادر جعفر رجبی مدتی بود در جزیره مجنون، مشغول پدافند بودیم. شرایط جزیره واقعا سخت بود. پشه‌ها امانمان را بریده بودند. از شر موش‌های غول پیکر هم در امان نبودیم. موقع خواب اگر غافل می‌شدیم، زنده زنده…

خاطرات, درباره شهید

کمک یک شهید به نجات ۵ خانواده از چشم انتظاری

درباره شهید سلمان ایزدیار به روایت برادر کریم پناه عملیات نزدیک بود. کار شناسایی شروع شد. چند روزی که به شناسایی می‌رفتیم، در سنگر کمینی که روی پد واقع شده بود، دیدیم پنج نفر شهید شده‌اند. خمپاره‌ای به سنگر خورده بود و همۀ…

خانهدسته‌هاحساب کاربریسبد خرید
جستجو کردن