خاطرات

آهسته برو تا کمی نگاهت کنم

به روایتِ پدر شهیدان «محمدرضا و حسن فقیهی» پسرها بعد از چند بار رفتن به جبهه، حالا آمده بودند که برای آخرین بار رضایت مادرشان را بگیرند؛ رضایت به شهادتشان! حسن می گفت: من جا و مکان خودم را هم دیده ام. راضی…

خانهدسته‌هاحساب کاربریسبد خرید
جستجو کردن