شهید کریم آخوندی

نام: کریم   |   نام خانوادگی: آخوندی   |   نام پدر: محمدابراهیم

تاریخ ولادت: ۱۳۴۱/۷/۱۴   |   محل ولادت: کرج   |   سن: ۲۳

تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۵   |   شهادت: جزیره ام‌الرصاص – عملیات والفجر۸

مزار: کرج – گلزار شهدای امام‌زاده محمد (ع)

 

زندگینامه شهید کریم آخوندی

کریم چهارمین فرزند خانواده بود. او در سال ۱۳۴۱ همزمان با زلزله بوئیین زهرا در شهرستان کرج بدنیا آمد.

او که در مدارس حصار (خلج آباد) تحصیل کرد، از همان کودکی، جثه قوی و زرنگ داشت و در بازیها همیشه سرگروه دوستانش بود. بعدها توانست کوهنوردی گروهی در کرج تشکیل دهد.

در همان دوران از نظر اعتقادی هم بچه فعالی بود. در تظاهرات شرکت میکرد و شعارنویسی روی دیوارها را به عهده داشت.

بعد ازانقلاب، در سن ۱۵ سالگی جزو اولین کسانی بود که ورزش کنگفو را به کرج آورد.

او در دوران نوجوانی با شروع جنگ تحمیلی تحت تاثیر پسرعموهایش که در جبهه بودند قرار گرفته و مدرسه را رها کرد تا برای دفاع از میهن و آرمانهایش به عنوان سرباز به جبهه رود، ولی چون به علت پایین بودن سن نتوانست از طریق ارتش به سربازی برود. بنابراین به سپاه رفت و از آن طریق به گیلانغرب منتقل شد.

در جبهه، از همان ابتدا به علت شخصیت محکم و قوی که داشت توانست شجاعت، مدیریت و قدرت رهبری گروه را به جمع نشان دهد و در میان همرزمانش بسیار محبوب شود.

هم شوخ طبع بود و هم مردی جنگی، لایق و کارآمد.

او در عملیاتهای بسیاری از جمله فتح المبین، والفجر مقدماتی، والفجر یک، والفجر ۵ و الفجر ۸ شرکت نمود. در عملیات شهید رجایی و باهنر در جبهه کوره موش سرپل ذهاب براثر اصابت ترکش به دست راستش مجروح شد تا جایی که نمیتوانست دستش را حرکت دهد. وی در بیمارستان طالقانی تحت عمل جراحی دکتر هوشه قرار گرفت و پس از مدتی توانست دستش را حرکت دهد.

پس از چهار سال حضور مداوم در جبهه ها، در آخرین عملیاتی که شرکت داشت (والفجر ۸) در جزیره ام الرصاص به شهادت رسیده و مفقودالاثر شد و پیکر تنومندش در همان خاک باقی ماند.

سالها گذشت تا اینکه پس از ۱۳ سال مشتی استخوان به عنوان جنازه کریم به خانواده اش تحویل داده شد. او با ۷۰۰ شهید دیگر به خاک کرج بازگشت، ولی روز تشییع در آن هیاهو و شلوغی تابوتش گم شد و پس از آنکه همه مردم رفتند و تنها خانواده اش ماندند، تابوتش پیدا شد و در همان جمع بسیار کم، غریبانه در امامزاده محمد به خاک سپرده شد.

 

وصیتنامه شهید کریم آخوندی

وصیت‌نامه-۱

«بسم الله الرحمن الرحیم»

به نام الله آرام بخش دل ها و پاسدارحرمت خون شهیدان

باسلام و درود بیکران به پیشگاه مقدس آقا امام زمان (عج) ونائب برحقش خمینی کبیر بت شکن زمان و امید مستضعفان جهان

و با درود فراوان نثار ارواح پرفتوح شهدای اسلام از یاسر و سمیه تا حسین ابن على، و از حسین تا حسینیان ۷تیر و ۱۷ شهریور، شهیدان ارجمند این جنگ. جنگ حق علیه باطل.

وصیتنامه بنده خدا پاسدار اسلام و سرباز امام زمان و یاور خمینی، کریم آخوندی مورخه ۲۴ اسفندماه ۶۱ در داخل چادر قبل از شروع عملیات اصلی والفجر است.

با توجه به این مسئله که داشتن وصیتنامه وظیفه شرعی هرمسلمان است بهتردیدم که من نیز چند سطری را به عنوان وصیت نامه بنویسم چون دیگر چیزی به آغاز اصلی عملیات نمانده و بیم آن می رود که دیگر فرصتی برای این کار باقی نماند. البته جای بیم نیست چرا که سعادت می خواهد کسی در راه خدا و قرآن و در میدان نبرد عاشقانه به خاک و خون بغلتد. به هرحال برای روشن شدن وضعیت خودم و برای بازماندگانم بعد از این که اگر خدا خواست و این بنده حقیر را لایق دانست و در اینجا یعنی جبهه نبرد حق به آرزویم که همانا شهادت می باشد رسیدم چه بکنند.

وصیت اول من به کلیه دوستان و همرزمانم درسپاه و بسیج می باشد، برادران مبادا فکر این که جبهه را رها کنید به سرتان بیافتد مبادا یک وقت خدای ناکرده از جنگ خسته شوید پا به پای امام تا آنجا که امام مردانه ایستاده و خواهد ایستاد شما نیز بایستید که در غیر این صورت جواب خدا را نمی توانید بدهید جبهه را تقویت کنید که آبروی اسلام بستگی به جانبازی و از خودگذشتگی شما دارد.

دوم خطاب من به این امت قهرمان می باشد ولی من خیلی کوچکتر از آنم که به این ملت خطابی داشته باشم ملتی که تمامی هستی خویش و جوان های خود را در طبق اخلاص نهاد و به خدا هدیه می کنند. این امت قهرمان بجنگید و باور کنید که شما نزد پیغمبر خدا رو سفید خواهید بود چرا که فرزند پیغمبر را یاری نموده اید چرا که اسلام را یاری داده اید.

حال خطابم به دشمنان اسلام و این انقلاب به هرصورتی که هستند از شیطان بزرگ گرفته تا صدام ملعون و حکام مرتجع منطقه و گروه های وابسته به امریکا، از مفسدین گرفته تا محتکرین و تروریست های اقتصادی که بدترین و شدیدترین ضربه را بر پیکر اسلام و روح مبارز این ملت قهرمان وارد می کنند، ای دشمنان این را من نمی گویم بلکه قرآن نوید می دهد و رسول خدا فرموده و ولی فقیه می فرماید دشمن اسلام نابود خواهد شد.

حال سخنی کوتاه با خانواده ام، با اقوامم و آشنایان نزدیک. برادر عزیزم، بعد از خدا امیدم به توست تا آنجایی که می توانی در راه خدا مبارزه کن و تا آنجا که می توانی دیگران را به این راه دعوت کن. برادر عزیز تو به من نزدیک تر از هر کس هستی و می دانی چرا من این راه را انتخاب کردم پس تو هم می توانی در راه اسلام خدمت کنی. ولایت فقیه را در جامعه تبلیغ کن که راه من نیز این بود. آنهایی که نمی خواهند باور کنند این انقلاب اسلامی است و رهبری آن الهام از امام زمان (عج) دارد نه در تشییع جنازه من شرکت کنند و نه در مراسم ختم من. حتی نمی خواهد که تأسف بخورند که تأسف به حال خویش بخورند که مادیات آنها را غرق خواهد ساخت. مواظب مادرمان باش و تنها خواهر کوچکمان را نیز طوری تربیت کن که رهروی زینب (س) شود. تو نیز مادرم در سوگ از دست دادن من هرگز شیون نکن که دشمن شاد می گردد هرچند که این شادی دشمن نیز زودگذر است. تنها و تنها به فاطمه زهرا و مصیبت هایی که کشید فکر کن و به خاطر او اشک بریز. خواهرانم زینب وار صبر کنید و فرزندان خود را طوری تربیت کنید که فردا به درد جامعه اسلامی ما بخورند.

در آخر تو ای همسر مهربانم، نمی دانم با چه ایثاری و با چه فداکاری و به چه امیدی خودت را راضی نمودی که با یک پاسدار که از دارایی دنیا فقط یک دست لباس و یک اسلحه داشت ازدواج کنی، با وجود دیدن این همه همسران شهدا باز به خود اجازه دادی و با من ازدواج نمودی. من به تو مدیونم و تا ابد مدیون خواهم ماند و از تو می خواهم که مرا حلال کنی و اگر خدا فرصتی به من دهد و من آن طورکه آرزو دارم در ردیف شهدا قرار گیرم شفاعت ترا قبول خواهم کرد. این که بعد از من چه خواهی کرد اختیار با خودت است ولی اگر فرزندی از ما جا ماند او را چنان تربیت کن که حتما یک پاسدار انقلاب بشود حال چه دختر و چه پسر فرقی نمی کند انقلاب احتیاج به پاسداری دارد و بازهم در آخر می گویم که امام را تنها نگذارید، جبهه را خالی نکنید و هرگز از مبارزه خسته نشوید. اگرچه به قیمت از بین رفتن همگی مان شود چرا که این نبرد، نبرد اسلام با کفر است، نبرد حق علیه باطل است و نبرد نور با ظلمت است.

به امید از بین رفتن کفر و باطل و ظلمت و روی کار آمدن حکومت اسلامی و جهانی مستضعفان. حضرت بقیه الله الاعظم (عج) و به امید زیارت کربلا و آزادی قدس عزیز.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزای. مرگ برجهان ضد اسلام و سرمایه داری شرق و غرب.

وصیت‌نامه-۲

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و درود به شهدای خونین کفن اسلام از آغاز تا کنون، شهدایی که با ایثار خون خود در طول تاریخ اسلام، همیشه یاری از دین نموده اند و همیشه یاور مظلومین بوده و برظالمین تاخته اند.

این وصیتنامه بنده حقیر سراپا گناهی است که، تنها امید به بندگی خدا دارد و امید بسیار به رحمت و بخشش بیکران الهی.

قسمتی از این وصیتنامه که در ذیل می آورم، مربوط به خودم و جامعه ای که در آن زندگی می کنم مربوط می شود و قسمتی از آن مربوط به خانواده ام و مسائل خانوادگی ام می شود.

برادران عزیز، دوستانم، آشنایانم و همرزمان عزیزم، برادرم، خواهرانم و همسرم بدانید که این جنگ، در واقع جنگ میان ایران و عراق نیست و جنگ میان ایران و آمریکا نیست، بلکه این جنگ، جنگ میان حق و باطل است و این جنگ یک دوراهی است. یک راه به حق و به لقاءالله و به بهشت و رستگاری و دیگری راهی است که به سوی سختی و نابودی می رود و حال انتخاب با خود شما است، آری برادران سپاهی و بسیجی چگونه می توانیم بایستیم و تماشگر صحنه های خونین این جنگ باشیم و بی تفاوت بمانیم.

شرع پسندها و گلکارها و خوش رفتارها و دیگر شهدای پاک طینت این انقلاب، رفتند و با ایثار خون خویش فقط خواستند این را به اثبات برسانند که اسلام پیروز است و حال ما وارث آن خون ها هستیم و ما نباید یزیدی باشیم و باید یا مثل آن ها حسینی باشیم و این راه را برویم یا بمانیم و زینبی باشیم و گرنه یزیدی خواهیم بود و کوفیان دیگری در تاریخ ثبت خواهیم شد و ننگ تاریخ و لعنت خدا بر ما باد اگر در این برهه از زمان، امام خویش را تنها بگذاریم.

پس برادران و خواهران عزیز مسلمان بیایید بار دیگر نیز، دست به دست یکدیگر بدهیم و با هم میثاق و با امام خویش، عهد ببندیم که تا تحقق آرمان های شهیدان این آب و خاک هرگز از پای ننشینیم و هرگز امام و مملکتش را تنها نگذاریم و دنیا و دنیاپرستان را با خودش بگذاریم و به آخرت خویش بپردازیم.

آری برادران بیائید، از این دستاورد خون شهیدان، ره توشه ای برای آخرت خویش تهیه بنماییم و ما نیز سلاح به کف گرفته و پا به پای رزمندگان تا پیروزی نهایی اسلام، در ایثار جان بکوشیم و دین خدا را یاری کنیم…

به هرحال دوست دارم بعد از این که، رحمت و رحمانیت خداوند، شامل حالم شد و به فیض شهادت نائل گشتم مرا در امامزاده محمد، نزد دوستانم دفن کنید، تا از شفاعت آنها بهره مند شوم و اگر جایی بود نزدیک شهید شرع پسند، بهتر است.

از مال دنیا نیز چیزی ندارم که، برای آنها تکلیف معین کنم و همگی را به خداوند متعال می سپارم و امیدوارم که، همگی توفیق خدمت خالصانه در راه اسلام را پیدا کنیم و از همگی التماس دعا، بحال امام را دارم و آشنایان و دوستان اگر لطفی درحق من گنهکار بنمایند، و هر کس دو رکعت نماز برایم بخواند که ثواب آنها شامل حالم بشود و از خداوند طلب عفو و بخشش برایم نمایند.

«و السلام علی من اتبع الهدی به امید پیروزی نهایی اسلام بر کفر جهانی»

«خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار ازعمرما، بکاه و بر عمر او بیفزای»

یکشنبه یازدهم آذرماه ۱۳۶۳برابر با هشتم ربیع الاول ۱۴۰۵

کریم آخوندی از واحد کاتیوشا جمعی توپخانه سپاه اسلام

 

آثار تولید شده درباره شهید کریم آخوندی

کتاب «شبیه هیچ کسی»؛ داستان زندگی سردار شهید کریم آخوندی است.

نویسنده: اکرم گلبان

تعداد صفحات: ۱۷۰ صفحه

 

مناجات شهید کریم آخوندی و معبودش

خداوند عالم تمام نجواها برگرفته از قدرت توست.

بارالها معبودم، معشوقم، مولایم، راه چگونه زیستن را به بندگانت بیاموز و چگونه عبادت کردن را.

خدای من اشک تردید بنده هایت را به یقین مبدل ساز.

در مقابل عظمت تو ضعیف و ناتوانیم و قدرت این را که از امتحاناتت سربلند بیرون بیاییم را نداریم،

پروردگارا دستمان را بگیر و راه درست را به ما بیاموز و معرفت و بینشی عطا فرما که بتوانیم این راه را بیابیم.

 

گالری تصاویر


More To Explore

شهید

شهید

شهدا

شهید محمدرضا محمودی تفرشی

نام: محمدرضا نام خانوادگی: محمودی تفرشی نام مادر: فاطمه نام پدر: حسن تاریخ تولد: ۱۳۴۸/۱۲/۲۵ محل تولد: تهران وضعیت تاهل: مجرد میزان تحصیلات: اول متوسطه (علوم تجربی) سن: ۱۷ سال تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۲/۱۲ محل

خانهدسته‌هاحساب کاربریسبد خرید
جستجو کردن