شهید جعفر جنگروی

نام: جعفر   |   نام خانوادگی: جنگروی   |   نام پدر: احمدآقا

تاریخ ولادت: ۱۳۳۳/۴/۹   |   محل ولادت: اصفهان   |   سن: ۳۱

تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۷   |   شهادت: فاو – عملیات والفجر ۸

مزار: تهران، بهشت زهرا(س)، قطعه ۲۶، ردیف ۹۲، شماره ۵۱

 

زندگینامه شهید جعفر جنگروی

جعفر جنگروی در سال ۱۳۳۳ در فریدن اصفهان در خانواده‌ای با تقوا و متعهد چشم به جهان گشود. یک ساله بود که خانواده‌اش به تهران مهاجرت کردند.

به خاطر مشکلاتی که برایش پیش آمد، نتوانست به موقع به مدرسه برود. شناسنامه‌اش مفقود شده بود و مدرسه از ثبت نام او سر باز می‌زد. او که از تحصیل در دوره روزانه مأیوس شده بود، پس از دریافت شناسنامه المثنی که چند سال بزرگتر از سن واقعی اش بود، برای تحصیل به دوره شبانه روی ‌آورد. روزها به کار خیّاطی مشغول بود و شبها به درس خواندن و تحصیل می‌پرداخت.

از سنین نوجوانی، به ورزش کشتی علاقمند شد و با پشتکار تمام، مقام نایب قهرمانی این رشته را در تهران کسب کرد و به مدال نقره دست‌یافت.

***

جعفر یک سال پیش از شروع انقلاب اسلامی، پس از تهیه اندکی سرمایه، دست از کار خیاطی کشید و به فروشندگی لباس روی آورد. با شروع انقلاب، همراه برادرش، طبقه بالای مغازه‌اش را به فعالیتهای انقلابی اختصاص داد و به طور پنهانی به مبارزه علیه رژیم ستمشاهی پرداخت.

در راهپیمایی‌ها و تظاهرات، همیشه جلودار بود. در روز جمعه سیاه، ۱۷ شهریور، حضوری فعال داشت. وی، روز ورود حضرت امام خمینی(ره)، به عنوان عضو فعال (کمیته حفاظت و حراست از امام) تلاش ارزنده‌ای انجام داد و روزهای پیروزی انقلاب در تسخیر و تصّرف پادگانها و مراکز انتظامی شرکت می‌جست.

***

وی از اوایل سال ۱۳۵۸ به عضویت رسمی سپاه پاسداران در‌آمد و دوره آموزشی خود را در پادگان ولی عصر (عج) ‌گذراند. در خرداد ماه ۱۳۵۸، به دنبال شروع غائله خلق عرب در خوزستان ، همراه تعدادی راهی خوزستان شد.

او با دستگیری عناصر ضّد انقلاب و اشرار منطقه، از خود رشادت بالایی بروز داد و با قاطعیت و شجاعت زیاد، تعداد زیادی از عوامل محّرک عرب خوزستان را سرکوب یا دستگیر نمود.

جعفر به خاطر ابراز رشادت و لیاقت کاردانی در سرکوبی خلق عرب در خرمشهر برگزیده ‌شد و همراه شهید جهان آرا و تنی چند به ساماندهی سپاه پاسداران و تامین امنیت خرمشهر پرداختند.

وی مدتی نیز برای مقابله با گروهک‌های ضّد انقلاب در کردستان به این استان اعزام شد و در مقابله با ضد انقلاب، فعّالیت زیادی در سرکوبی آنان انجام داد.

***

در یکی از ستون کشیها به سمت بانه و پاکسازی آن محور ، در گردنه خان، طی یک درگیری با گروهک کومله و دیگر گروهک‌ها، به اسارت ضّد انقلاب درآمد و مدت ۳۵ روز تحت سخت ترین شکنجه ها قرار ‌گرفت و تا مرز شهادت نیز پیش رفت. چهار بار او را به پای جوخه اعدام ‌بردند که به دلیل اختلاف میان گروهکها، نجات یافته و سرانجام مبادله ‌شد.

***

وی پس از آزادی از چنگال ضد انقلاب در کردستان، به تهران ‌آمد و در سپاه تهران، در دفتر فرماندهی کل سپاه مشغول به خدمت شد. جعفر به عنوان نماینده سپاه، به چند کشور مسلمان از جمله پاکستان، افغانستان، لیبی، سفر کرد و در چند سمینار نیز شرکت داشت.

***

جعفر جنگروی، هنگام شروع جنگ تحمیلی، در لبنان به سر می‌برد، که به محض اطلّاع از شروع جنگ، از راه زمینی خود را به کشور رساند و بلافاصله راهی جبهه غرب گشت و مدّت شش ماه مستمر در آن جا ‌ماند.

در عملیّات بازی دراز گلوله‌ای به کلاهش اصابت کرد و بیهوش ‌شد.

او در جبهه غرب نیز رشادتهای زیادی از خود بروز داد. از این رو ، به عنوان معاون فرمانده اطلاعات ـ عملیّات محور غرب برگزیده ‌شد. در طراحی و اجرای جنگهای نامنظم و چریکی، نقش فعّال از خود ارائه داد و ضربات مهلکی از این طریق به دشمن وارد آورد.

***

جنگروی از اوایل سال ۱۳۶۰ مدتّی به عنوان مسئوول طرح و برنامه عملیات تهران منصوب شده و منشأ خدمات ارزنده‌ای در این واحد ‌شد.

وی اواخر سال ۱۳۶۰ با دختری پاکدامن و پارسا ازدواج کرد و حضورش را در جنگ، شرط ازدواج قرار ‌داد. یک ماه پس از ازدواج راهی جبهه جنوب ‌شد و در عملیّات فتح المبین شرکت ‌کرد. پس از آن در عملیات مهم بیت المقدس حضور فعال یافت و در پاکسازی جاده شلمچه نقش مؤثری ایفا نمود.

او با وجود مشغله زیاد و همچنین درصد جانبازی بالا از کمک به همسرش دریغ نمی‌کرد و چون وی نیز شاغل بود وقتی می آمد و می ‌دید کارهای منزل به زمین مانده است پا به پای همسرش کار می‌کرد. از او دو یادگار به نام‌های مهدیه و محمد حسین به جا مانده است.

***

وی در تیر ماه ۱۳۶۱ در عملیات رمضان شرکت جست و در این عملیّات به شدّت از ناحیه سر و صورت مجروح شد. او را میان شهدا با هواپیما به پشت جبهه منتقل کردند، که در هواپیما به هوش ‌آمد.

مدتی در بیمارستان در مشهد بستری ‌شد و پس از آن به تهران منتقل شده و حدود هشت ماه نیز در تهران، در یک بیمارستان بستری شد. او یک چشم و یک گوشش را از دست داد و سمت راست صورتش نیز فلج گشت و ۱۵ بار مورد عمل جرّاحی قرار گرفت.

پس از بهبودی مختصر، سریع خود را به جبهه رساند و در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد.

او تا سال ۱۳۶۳ با مسئولیت های مختلف در جبهه خدمات ارزنده ای را از خود بر جای گذارد. در سال ۱۳۶۳ در تشکیل قرارگاه رمضان سهم بسزایی ایفا کرد و در راه اندازی و طرّاحی جنگهای نامنظم و چریکی در داخل عراق نیز لیاقت و توانمندی بالایی از خود نشان داد.

در جنگهای نامنظم، از نیروهای مردمی عراق استفاده ‌کرد. او به عنوان قائم مقام قرارگاه رمضان در شمال غرب کردستان خدمات شایسته‌ای را ارائه داد و در تشکیل تیپ بدر نقش اساسی ایفا نمود.

درعملیات بدر، به عنوان فرمانده جناح راست وارد عمل شد و در پاسگاه ترامه عراق، به هدایت نیروهای تحت امر پرداخت. پس از آن، در اکثر عملیّاتهایی که به عنوان قدس در غرب و جنوب انجام شد، حضور جدّی و فعال یافت.

***

نسبت به نوافل اهتمام می‌ورزید، دائم‌الذکر بود. وی در سال ۱۳۶۳ همراه همسرش برای زیارت کعبه به حج مشرف شد و پس از بازگشت از حج، به لشکر سیّدالشهدا رفت و به عنوان جانشین لشکر انجام وظیفه کرد. در مدت کوتاه مسئولیتش، خدمات ارزشمندی را به رزمندگان ارائه داد.

***

جنگروی، با اشتیاق فراوان در عملیّات والفجر ۸ شرکت کرده و اوج حماسه و ایثار خود را در این عملیّات حماسی، به نمایش ‌گذارد و سهم بسزایی در آماده سازی نیرو و شناسایی منطقه و طراحی عملیّات ایفا کرد.

جعفر جنگروی، پس از ماهها مجاهدت و ایثارگری، در عملیات والفجر ۸ در منطقه عملیاتی فاو در روز ۲۷ بهمن ۱۳۶۴ در سن ۳۱ سالگی بر اثر اصابت ترکش، به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

برادران ایشان؛ شهید علی و شهید مسعود جنگروی نیز به فیض شهادت نائل آمده اند.

 

فرازهایی از وصیتنامه شهید جعفر جنگروی

خدایا! تو خود می دانی که بیشتر اوقات در این فکر هستم که توشه ای جهت آخرت کسب کنم ولی هر چه فکر می کنم بهتر از این نمی یابم که به سپاس نعمات بیکران خدا، جان ناقابل خود را که برای خودم گرانبهاترین سرمایه است را فدای راهت کنم.

خدایا! خود آگاهی که در شب‌هایی که خواب دوستانت، یعنی شهدا را می‌بینم چقدر افسوس می‌خورم که نمی‌توانم خود را به قافله آن بزرگواران برسانم و در اوقاتی فکر می‌کنم آیا این نعمت بزرگ نصیب من درمانده هم خواهد شد یا نه، در این مطلب می‌مانم و فقط مجدداً از آن شهدا می‌خواهم که به خوابم بیایند…

از برادران می‌خواهـم که در کنـار مـطالعات و درس ‌های مدرسه‌ای، مطالعات اسلامی خـود را کامل کنند به وسیله درس‌های حوزه. البته همیشه سعی کنند درسشان خوب باشد.

من در زندگی انفاق را خیلی دوست دارم پس خواهش می‌کنم هر ماه مقداری پول به آدم‌های مستـحق در این زمان به جنگ زده‌ها بدهید.

 

نامه های سردار شهید جعفر جنگروی

نامه زیر توسط شهید جعفر جنگروی؛ اولین فرمانده سپاه خرمشهر و قائم مقام قرارگاه رمضان، در سال ۱۳۶۴ (اندکی قبل از شهادت) که ایشان به همراه همسر خود به سفر حج مشرّف شده بودند، خطاب به پسرشان نوشته شده است:

نامه‌ای به پسرم

«… و تو ای گل آقا، ای پسر خوشگل، ای پسر باهوش، ای پسر شجاع، ای رزمنده کوچک و سرباز خوب، ای شهید آینده اسلامی، ای حسین عزیزم، بدانید که فرزندان خلف عزیزترین مال دنیا و ذخیره آخرت برای پدران و مادرانشان هستند و هیچ پدر و مادری نمی‌تواند دوری فرزندان خود را تحمل کند. الا در یک صورت در یک طریق آن هم طریق خدا، وقتی صحبت از خداست و طریق او، هیچ چیز معنا ندارد چرا که همه چیز از او شروع می‌شود و به او ختم می‌شود.

برای همین انسان وظیفه دارد با کمک خداوند این راه را راه خود قرار دهد و این سعادتی است که خدا نصیب ما کرده و ما را به خانه خودش و شهر پیامبر گرامیش دعوت کرده. حسین جان! اینقدر عظمت مکه و مدینه زیاد است که شاید انسان دیگر فکر جای دیگری را نکند، اما هر موقع بچه کوچکی و یا طفل نوزادی را می‌بینم به یاد تو و خواهرت می‌افتم.»

 

آثار تولید شده درباره شهید جعفر جنگروی

کتاب

– کتاب «یدالله» رمانی است که بر اساس ۸۰ ساعت مصاحبه با خانواده و همرزمان سردار شهید جعفر جنگروی نوشته شده است.

نویسنده: مرضیه شهلایی

۳۰۰ صفحه

– کتاب «بی‌قرار» زندگینامه و خاطرات عارف متقی و جانباز فداکار سردار شهید حاج جعفر جنگروی است که شامل خاطرات برادران شهید جعفر،‌ علی و مسعود جنگروی می باشد.

کاری از گروه فرهنگی شهید هادی

انتشارات: امینان

۲۰۸ صفحه

سال انتشار ۱۳۹۵

 

مستند

– مستندی در ارتباط با سردار شهید جعفر جنگروی ساخته شده است.

– مجموعه «ستارگان آسمان ایران اسلامی» عنوان برنامه ای است که به همت باشگاه خبرنگاران جوان ساخته شده و در یک قسمت از آن به معرفی سردار شهید جعفر جنگروی پرداخته است.

 

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

یک دیدگاه

  1. ۱۹ تیر ۱۴۰۰ در ۱۱:۱۲ ب٫ظ

    ناشناس

    پاسخ

    باسلام ای کاش هرچه سریعتر کتاب وزندگی نامه این شهید منتشر بشه ویا حتی ای کاش فیلمی از این شهید تهیه وپخش شود تا این چنین ما قهرمانان ملی کشورمان را که جان شان را در دست گرفتند آشنا شویم
    درضمن کاش مارا از حال فرزندان شهید پس از سالها مطلع کنید مهدیه خانم امیدوارم هرکجا که هستی در زیر سایه خدای منان به خوبی وسلامتی زندگی کنی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search