شهید ناصر اربابیان

نام: ناصر   |   نام خانوادگی: اربابیان   |   نام پدر: منصور

تاریخ ولادت: ۱۳۴۱/۹/۲۲   |   محل ولادت: تهران   |   سن: ۲۶

تاریخ شهادت: ۱۳۶۷/۴/۲۲   |   شهادت: فکه – دفاع سراسری

مزار: تهران، بهشت زهرا (س)، قطعه ۲۹، ردیف ۱۸، شماره ۹

 

زندگینامه شهید ناصر اربابیان؛ فرمانده گردان تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام

ناصر در ۲۲ آذر ۱۳۴۱ در محله نارمک تهران متولد شد. در چهار یا پنج سالگی به همراه خانواده به محله یوسف آباد نقل مکان کردند.

او اهل مطالعه بود و زیاد کتاب می خواند. برخی کتابها مثل “برای چشمهایت” تاثیر زیادی بر روی او داشت، به طوری که تا مدتها حتی تلویزیون هم نگاه نمی کرد.

***

با اوج گیری انقلاب در مسجد محل (شفا) که امام جماعتش آیت الله سید رضی شیرازی بود به مبارزه پرداخت و در راهپیماییها با عنوان انتظامات حضور فعالی داشت.

روزهایی که امام وارد کشور شده بودند، ناصر از اعضای انتظامات منزل امام بود.

***

با شروع جنگ، به سوی جبهه شتافت. ناصر به دور از هیاهو در گردان کار میکرد.

او شاگرد خلف حاج عبدالله بود. اعتقاد داشت باید آینده جنگ را دید، باید برای ۲۰ سال جنگ نیرو و برنامه داشت. لذا با این استراتژی مسولیت آموزش تخریبچی ها را به عهده گرفت.

***

شهید حاج‌ناصر دست‌پرورده شهید علی کفایی فرمانده تخریب لشکر حضرت رسول(ص) بود و همیشه از حماسه دلاوری او در عملیات والفجر یک یاد می‌کرد.

شهید اربابیان در عملیات بدر یاری‌کننده بچه‌های تخریب در انهدام دژهای جزیره مجنون بود.

در عملیات عاشورای۳ با همکاری شهید سیدامین صدرنژاد تله‌های انفجاری فراوانی را برای استفاده در عملیات آماده کرد که از آن استفاده شد و از دشمن تلفات زیادی گرفت.

تجربه عملیاتی شهید ناصر در آموزش غواصان تخریب که برای عملیات والفجر۸ مهیا می‌شدند به‌کار آمد تا بچه‌های تخریب بتوانند به سلامت از اروند خروشان عبور کرده و از میان انبوه سیم‌خاردار و هشت‌پرهای متعدد و بشکه‌های فوگاز معبری امن برای عبور رزمندگان باز کنند.

توانمندی شهیدناصر در برنامه‌ریزی برای مین‌گذاری مقابل دشمن در دفع پاتک‌های متعدد در جاده فاو – ام‌القصر و اطراف کارخانه نمک موثر بود به‌طوری‌که دشمن را از دستیابی به مواضع رزمندگان ناامید ساخت.

اطلاعات رزم عملیات‌های سیدالشهدا علیه السلام، کربلای یک و ۲ و اصرار دشمن در مسلح‌کردن زمین عملیات، شهید ناصر را برآن داشت که در آموزش بچه‌های تخریب، روی عبور از موانع بیشتر دقت کند و برای عبور از سیم خاردارها که به صورت طولی دشمن در مقابل مواضعش استفاده کرده و داخل آن را با انواع مین مسلح کرده بود، چاره‌اندیشی شود.

آموزش‌های آبی، خاکی در آبان و آذر سال۶۵ نوید عملیات در آبگرفتگی را می‌داد و اضافه‌شدن مواد منفجره و تمرین انفجار دژ و جاده و خاکریز حکایت از سخت بودن کار داشت.

استفاده از کمربندهای انفجاری برای انفجار درختان نخل و رهاکردن آنها روی آبراهه‌های جزیره‌ ام‌الرصاص از ابتکارات شهید ناصر بود و او همه توان خود را خرج کرد که نیرویی تربیت کند که آمادگی این کار بزرگ را داشته‌باشد.

شب عملیات کربلای۵ در کنار شهید سیدمحمد زینال‌‌الحسینی فرمانده گردان تخریب «ل۱۰» سیدالشهدا علیه السلام قرارگرفت و با توجه به شناختی که از توانمندی بچه‌ها داشت در گزینش نیروها برای ماموریت‌ها موثر بود و خود نیز ماموریت انفجار دژی را پذیرفت که با انهدام آن مسیر تردد قایق‌ها برای حمله به دژ شلمچه در منطقه عملیاتی لشکر سیدالشهدا علیه السلام بازشد.

تخریب «ل۱۰» با توجه به ماموریت‌های متعدد در عملیات کربلای۵، تکمیلی کربلای۵ و کربلای۸ در منطقه شلمچه همچنان توانمند و پابه‌کار جلوه می‌کرد. تمامی گردان‌های عمل‌کننده برای بازسازی و استراحت عقب رفتند اما تخریب همچنان در خط مقدم حضور داشت. معمولا اتفاق می‌افتاد که در ماموریت‌ها، گردان‌های تخریب از سایر تیپ‌ها و لشکرها نیروی تخریب‌چی به کمک می‌گرفتند اما برای تخریب «ل۱۰» سیدالشهدا علیه السلام به‌جهت توانمندی کادر آموزشی و شخص شهید اربابیان در تربیت نیروهای موردنیاز برای عملیات، این نیاز احساس نشد.

بهار ‌سال ۶۶ عملیات در جنوب متوقف شد و یگان‌های عملیاتی برای عملیات به غرب کشور نقل‌مکان کردند و لشکر۱۰ سیدالشهدا علیه السلام در پادگان امام‌علی(ع) در شهر سنندج مستقر شد. چون عملیات در منطقه کوهستانی بود باید نیروها برای زدن معبر در کوهستان آماده می‌شدند و باز شهید اربابیان آموزش را براساس کار در کوهستان و مناطق شیب‌دار سازماندهی کرد و ظرف کمتر از یک‌ماه گردان به آمادگی کامل برای عملیات رسید و عملیات‌های نصر۴ و بیت‌المقدس ۲ به انجام رسید.

تیرماه ۶۶ و در عملیات نصر۴ شهید سیدمحمد زینال‌حسینی، فرمانده گردان تخریب «ل۱۰» سیدالشهدا علیه السلام به شهادت رسید. این گمان از سوی مسئولان لشکر می‌رفت که با شهادت ایشان توان عملیاتی گردان کم شود. لکن با تلاش‌های شهید حاج‌قاسم اصغری و شهید ناصر اربابیان خلأ نبود شهید سیدمحمد برطرف شد.

عید ‌سال ۶۷ ماموریت عملیات در منطقه شاخ شمیران به لشکر سیدالشهدا علیه السلام محول شد و غواصان تخریب با گذشتن از دریاچه سد دربندی‌خان عراق توانستند معبری در پشت مواضع دشمن باز کرده و رزمندگان را برای حمله به دشمن عبور دهند.

بعد از این عملیات بود که سنگر بچه‌های تخریب در زیر ارتفاع «تیمورژنان» و مقر آنها در شهر بیاره عراق توسط هواپیماهای بعثی بمباران شیمیایی شد که در این حمله ناجوانمردانه ۱۳ تن از رزمندگان تخریب‌چی شهید و نزدیک ۵۰ نفر نیز مجروح شدند که شهید حاج‌ناصر اربابیان ازجمله مصدومان این حمله بود که از ناحیه چشم، پوست و ریه به شدت آسیب دید و در بیمارستان لقمان و بقیه‌الله تهران بستری شد.

شدت صدمات به‌حدی بود که می‌بایستی ماه‌ها در بیمارستان بستری و تحت‌نظر باشد اما این عزیز با همان حالت مصدومیت درحالی‌که چشمانش به‌شدت به نور حساس شده بود و از سوزش تاول‌ها و سرفه‌های پی‌درپی رنج می‌برد در اردیبهشت‌ماه‌ سال ۶۷ مجددا به جبهه برگشت و در مین‌گذاری روی ارتفاعات مشرف به شهر ماووت شرکت کرد.‌

اواخر تیرماه ۶۷ بود که دشمن بعثی از جبهه شرهانی و فکه برای هجوم به خاک کشورمان و تهدید شهرهای شوش، اندیمشک و دزفول عملیات خود را آغاز کرد و ابتدا با بمباران شدید هوایی و گلوله‌باران منطقه، مقاومت نیروهای ارتشی مستقر در خطوط پدافندی در این دو جبهه را شکست و از سمت فکه تا تپه‌های «برغازه» محل استقرار یکی از تیپ‌های ارتش جلو آمد و از طرفی مقر اصلی تخریب لشکر۱۰ سیدالشهدا علیه السلام که به موقعیت الوارثین شهرت داشت در سر راه پیشروی دشمن قرار داشت.

بچه‌های تخریب در مقر، با فرماندهی شهید اربابیان آماده می‌شدند تا با مین‌گذاری مقابل دشمن و عملیات‌های انفجاری جلوی دشمن را سد کنند و شهید اربابیان صبح روز ۲۲تیرماه ۶۷ به‌همراه یکی دیگر از رزمندگان تخریب با موتورسیکلت برای شناسایی دشمن از طریق جاده فکه اقدام می‌کنند که در محل استقرار تیپ پدافند‌کننده در منطقه که به‌دست دشمن افتاده بود با انبوهی از تانک و نفربر مواجه می‌شوند و در مسیر برگشت با سربازان دشمن روبه‌رو شده و درحالی‌که روی جاده با موتورسیکلت در حرکت بودند، از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرارمی‌گیرند و بعد از طی مسافت کوتاهی به علت خونریزی شدید و ضعف، موتور از حرکت می‌ایستد. دشمن برای دستگیری ایشان اقدام می‌کند اما همراه ایشان موفق می‌شود از چنگ دشمن فرار کنند و بعد از ۴ساعت پیاده‌روی، خود را به مقر الوارثین برساند.

غروب روز ۲۲تیرماه ۶۷ دشمن از مواضع خود عقب‌نشینی کرد و بچه‌های تخریب با حضور در منطقه موتورسیکلت را وسط جاده، سالم پیدا کردند که کنارش خون زیادی ریخته بود و جای چرخ‌های نفربری که حکایت از انتقال ایشان به مواضع دشمن می‌کرد، دیده می‌شد. بچه‌ها تمام خاک‌های منطقه را که احتمال دفن ایشان می‌رفت وارسی کردند اما اثری از او نیافتند. هیچ‌کس جز زمین داغ فکه نمی‌دانست چه بر سر فرمانده دلاور آمده تا این‌که در خردادماه سال۱۳۸۰ پیکر مطهرش به آغوش میهن اسلامی بازگشت و در گلزار شهدای بهشت‌زهرا(س) قطعه سرداران (۲۹) ردیف ۱۸، شماره ۹ در جوار امیر سرافراز ارتش جمهوری اسلامی سپهبد شهید علی صیاد شیرازی آرام گرفت.

 

دستنوشته شهید ناصر اربابیان

جمله عرفانی شهید اربابیان که بر روی سنگ مزارش نیز حک شد:

 

« هیچ بدنی در مقابل آنچه روح، اراده آن را می کند، ناتوان نیست

به امید اینکه در تمام احوال مراقبت از نماز خود بکنیم

الحقیر ناصر اربابیان»

۶۶/۱۱/۲۸

 

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

یک دیدگاه

  1. ۵ مرداد ۱۴۰۰ در ۱۲:۳۵ ب٫ظ

    ناشناس

    پاسخ

    بر فرس تندرو هرکه تو را دید گفت
    برگ گل سرخ را باد کجا می برد؟!
    روحت شاد نازنین فرمانده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search