شهید منوچهر قراچورلو

شهید منوچهر قراچورلو

 

نـام پـدر :ناصر

نام مادر: زر

تاریخ تولد: ۲۶/فروردین/۱۳۴۵

مـحل تـولـد :ری

سـن :۲۱ سـال

تـاریخ شـهادت: ۱۸/فروردین/۱۳۶۶

مـحل شـهادت :شلمچه

عـملیـات :کربلای ۸                

گردان: حضرت زینب(س)

رجعت و خاکسپاری: ۲۱/شهریور/۱۳۷۷

مزار: تهران – بهشت زهرا(س) – قطعه ۵۰ ردیف ۷۹ شماره ۲۱

بازتولید(جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)

 

زندگینامه شهید منوچهر قراچورلو

شهید منوچهر قراچورلو ، فرزند ناصر (فوت ۱۳۹۸) و زر در بیست و ششمین روز سال ۱۳۴۵ در شهرستان ری دیده به جهان گشود.

منوچهر دانش آموز سوم متوسطه بود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.

وی ۲۱ ساله بود که در هجدهم فروردین ماه ۱۳۶۶ ضمن عملیات کربلای ۸ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و بیست و یکم شهریور ماه ۱۳۷۷ پس از تفحص در به آغوش خانواده بازگشت و در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

بازتولید(جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)

 

وصیتنامه شهید منوچهر قراچورلو

بسم رب الشهداء و الصدیقین

قال امیرالمومنین علی علیه السلام:

ثواب العمل علی قدر المشقه؛ ثواب کار به انداره رنجی است که در آن برده می شود.

خدمت خانواده عزیزم و خانواده شهدا و خوانندگان این وصیتنامه سلام عرض می نمایم. امیدوارم که با خواندن این نامه رنجیده خاطر نشوید و با جمله ها و الفاظی که از زبان قاصرم جاری می شود ضمه‌ای به دل نگیرید.

باشد که به روز محشر در میان اصحاب یمین با شما عزیزان ملاقات نمایم و برایتان توضیح دهم …. و به یاری حق، برادران و آشنایان و دوستانم دنباله این راه مقدس را بپیمایند.

و سفارش من در این وقت ساعت با اعماق وجودم این است که ای برادران ای کسانی که مرا شناخته و یا وصیت نامه را می خوانید بدانید و آگاه باشید که به وظیفه خود عمل کنید و این راه را ادامه بدهید تا مرحله جان و امتحان خودتان را نزد خدای خود پس بدهید و به امر ولایت و امامت ندای رهبر پاسخ دهید و دل امام زمان را شاد کنید، ای عزیزانم که در جبهه حضور پیدا می کنید آگاه باشید و به این ندا که ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت. خوب توجه کنید و به همه وظایف خود عمل کنید و در اعمال خود کوتاهی نکنید که نه من و نه هیچ یک از شهدائی که در این راه شهید و یا مجروح و هرگونه دیگری به اسارت و مجروح شده اند

کلیه برادرانی که مسئولیت به دوش آنها واگذار می شود باید به وظیفه خود کاملاً عمل نموده و کلیه برادران به تکلیف خودشان عمل کنند و کوتاهی نکنند و به قول امام با قلبی مطمئن و بازوی قوی به کارهای خودتان بپردازید و به قلب دشمن هجوم آورید و هیچگونه نگرانی نداشته باشید چون چه بکشید و چه کشته شوید باز هم پیروزید زیرا آخرت را برای خود خریداری نموده اید.

باز هم می گویم به وظیفه خودتان بپردازید و با دیگران کار نداشته باشید و سعی کنید در صدد برآوردن نقاط ضعفها باشید نه اینکه آن را منتشر کنید و سهل بگیرید، سپس نتیجه عمل خود را خواهید دید.

اخلاق اسلامی را رعایت کنید همانطور که خداوند دوست دارد، یعنی به یکدیگر نیکی کنید همدیگر را دوست داشته باشید احترام و انضباط را برای خود ملکه کنید.

از فرماندهان و مسئولین سمعاً و عملاً اطاعت کنید تا انشاءالله به هدف اصلی برسیم، هر چند که می دانیم این مطالب را که گفتیم به همه آنها واقفید اما به عنوان تذکر گفتم تا یادآوری باشد انشاءالله.

کسانی که مرا می شناسند ببخشند و حلال کنند تا روزی که همه پاسخگوی اعمال خودشان باشند، دوست دارم بعد از شهادتم اگر خدا بخواهد تمام دوستانم در مجلس ختم شرکت کنند. البته آنهایی که خودشان بخواهند در مجلس حضور پیدا کنند و این مطالب را بشنوند و بدانید که مرگ حق است و هرگاه که فرا برسد دیگر کسی جلودار آن نیست و تا خداوند نخواهد هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. هر چه او خواهد همان شود. گر نگهدار من آن است که من می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد.

همه دوستان و آشنایان، از شما می خواهم مرا در نماز شبهایتان و توسلات از یاد نبرید، خصوصاً در هنگام عاشورا که خیلی شیفته آن می باشم. دوست دارم در هنگام تشییع جنازه ام و یا مراسم هفت و غیره در صورت توان مراسم سینه زنی برپا شود و اگر خواست یکی از برادران گردان مسئول گروهان الصف برادر کاشانی در یکی از مجالس حسین چند بیتی از حضرت فاطمه (س) بخواند که شاید خداوند انشاءالله نظر لطفی نصیب همه ما بگرداند.

چند سخنی با پدر و مادر بزرگوارم که همیشه فکر من بوده و هستید، انشاءالله خداوند به شما صبر عظیم عنایت کند و شما را با شهداء محشور نماید و دیگر اینکه برای شما بگویم پدر و مادر عزیزم نمی خواهم بگویم برایم گریه نکنید. چرا، باید برای شهدا گریه کرد، اما بدانید چرا گریه می کنید، بخاطر مظلومیت امام حسین و علی اصغر مظلومش علیه السلام گریه کنید، که اگر بدانید خدا اجر و پاداشی خواهید داشت برای حضرت فاطمه و حضرت زینب گریه کنید که به مادر غمها تشبیه شده است «ام مصیبه» مادر مصیبتها و برای من افتخار کنید که امانت خودتان را به صاحبش برگردانده اید و در میان خانواده های شهدا سرافکنده نباشید زیرا شما ۳ پسر دیگر دارید.

ای خواهر عزیزم همچون زینب(س) پایدار و استوار ایستاده و مراسم دعاها و کلاسهای قرآن برپا کنید و برای من حتماً دعا کنید و در صورت توانستن به خانه پدر بروید و چهل شب دعای توسل یا کمیل و زیارت عاشورا برپا کنید البته با کسب اجازه از همسر عزیزتان در همه اوقات .

شوهر خاله عزیزم حسین جان قربون نامت، اگر به خواست خدا صاحب فرزند شدید اگر دوست داشتید نام دخترتان را زینب بگذارید و اگر پسر بود هر اسمی را که خودتان خواستید نام نیکو انتخاب کنید.

چند کلامی با پدر بزرگ و دیگر برادران و خواهران کوچک:

برادر جان که انشاءالله خداوند شما را از هرگونه آسیبی حفظ نماید و شما را برای اسلام هدایت کند و زنده نگهدارد تا بتوانی برای این انقلاب و اسلام عزیز و حفظ دینمان کار و انجام وظیفه کنید. شما برای من یک معلم بودید و من شما را خیلی دوست دارم. در صورت توانستن سری به جبهه ها بزن و برادران دیگرم را راهی جبهه ها کن که الان جبهه ها به نیرو نیازمند است و دیگر برادران را یاری کن که خداوند یاری کننده و مهربانست.

سفارش من به شما: به تحصیل علم بپردازید و به آن عمل کنید. کتابهای فقهی و احکام خصوصاً قرآن زیاد بخوانید و مرا از یاد نبرید .

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

من ا… التوفیق

در وادی محبت در قلب زینبم من            شادم در این حوالی چون عبد زینبم من

ضمناً در صورت توانستن مرا در بهشت زهرا کنار دیگر شهدا به خاک بسپارید.

۱۲/اسفند/۶۵

منوچهر قراچورلو

بازتولید(جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

۴ دیدگاه ها

  1. ۱۴ شهریور ۱۴۰۱ در ۰:۳۳ ق٫ظ

    ناشناس

    پاسخ

    سلام علیکم
    این شهید بزرگوار غواص مربوط به گردان حضرت زینب سلام الله علیها می باشند. تشکر

  2. ۳۱ مرداد ۱۴۰۱ در ۷:۱۳ ق٫ظ

    علی جهانشاهی

    پاسخ

    من عکسها شهید قرچلو رادارم

  3. ۲۴ شهریور ۱۴۰۰ در ۱:۰۶ ق٫ظ

    مسعود رضایی

    پاسخ

    با سلام اوایل سال ۱۳۶۲به اتفاق این شهید بزرگوار به جبهه کردستان اعزام شدیم حدود چهار ماه باهم
    تو گردان عملیاتی جندالله بودیم خاطرات زیادی با شهید دارم تو تمام عملیات های پاکسازی باهم شرکت داشتیم تو یکی از عملیات هات شهید بزرگوار از ناحیه دست دچار مجروحیت شد به بیمارستان تبریز اعزام شد بعداز چندروز دوبار با همون دست مجروح به جبهه برگشت شهید منوچهر قره چلو خیلی سر زنده شاداب و شوخ بود همیشه با تمام بچه ها شوخی میکرد خوبه که یه یادی هم بکنم از فرمانده دلاور شهید رحمتی،شهید غلامعلی خرم ،شهید نورملا ،شهید سید منصور و دیگر دلاور های جبهه های غرب کشور بخصوص شهدای جندالله سقز یادشون زنده و گرامی باد

  4. ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ در ۹:۲۶ ب٫ظ

    ابراهیم فرود۹

    پاسخ

    خداوند ما رو هم با این شهید مشهور کنه دلاور گردان حضرت زینب فراموشت نمیکنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search