کاسه رویی رو پر کردم آب،دنبالش دوییدم کوچه….
تو پیچ کوچه رسیدم بهش❤️
یه دفعه وایساد،آب پاشید به پوتیناش😔
برگشت لبخندی زد،گفت بدو برو خونه…
گفتم نه، تو بری میرم،
دوباره گفت بدو برو………..
چند قدم عقب عقب رفتم قد رعناشو تماشا کردم که دور میشد🥺
آخرین تصویر از چهره ی ماهش تو ذهنم❤️😔
خاطره ی من از شهیدم❤️❤️
در راه خدا و برای پاسداری از انقلاب کبیر اسلامی عازم جبهه شدم تا با نثار جان بیارزشم وظیفهام را انجام دهم. من قدم نهادن در این راه را یک فریضه میدانم. راهی که اگر بکشیم یا کشته شویم پیروزی با ماست.
روحش شاد و یادش گرامی
اسم مستعار شهید جعفر بود که پدر مادر ودوستان به این نام صدایش میزدند
حاج مهدی سلحشور در عملیات نصر۴با این شهید بزرگوار همسنگربودند که در دیداری که با خانواده شهید داشتند از خاطرات ورشادتهای این شهید بزرگوار سخن گفتند
کاسه رویی رو پر کردم آب،دنبالش دوییدم کوچه….
تو پیچ کوچه رسیدم بهش❤️
یه دفعه وایساد،آب پاشید به پوتیناش😔
برگشت لبخندی زد،گفت بدو برو خونه…
گفتم نه، تو بری میرم،
دوباره گفت بدو برو………..
چند قدم عقب عقب رفتم قد رعناشو تماشا کردم که دور میشد🥺
آخرین تصویر از چهره ی ماهش تو ذهنم❤️😔
خاطره ی من از شهیدم❤️❤️