شهید غلامرضا سعادتی

شهید غلامرضا سعادتی

 

نام پدر: نعمت الله

نام نادر:خدیجی

تاریخ تولد : ۱۳۵۰

محل تولد: تهران

تاریخ شهادت : ۱۳۶۷/۱/۵

محل شهادت : عراق – دربندیخان

گردان: حضرت زینب(س)

مزار : امامزاده عباس(ع) – ناحیه ۷

 

فرازی از وصیتنامه شهید غلامرضا سعادتی

… آن‌کس که شهادت را پذیرفته باشد هرگز اسارت و ذلت نخواهد داشت. زندگى چندین‌ساله‌ی حضرت على (ع) خود نمونه‌اى والا و پرشکوه از مجاهدات و مبارزات در راه ایمان و اخلاق است. مبارزه‌اى که آخرین ساعات لذت‌بخش آن با نداى فزت و رب الکعبه پایان گرفت. آرى همه باید این دنیاى فانى را ترک گویند و چه بهتر که خاتمه‌ی زندگى ما همانند خاندان ائمه اطهار (ص) باشد… آشکار است که دنیاپسندان و دنیاپرستان از یک‌سو براى رسیدن به جاه و جلال و مال و منال و از یک‌سو براى دست‌یافتن به کلیه‌ی قدرت‌ها و از سوى دیگر براى لذت‌بردن از نعمت‌هاى زندگى در سراسر عمر خویش و راحت و آسایش تلاش مى‌کند. آرى در میان بودن ما چه فایده‌اى که مفاسد و غیره بسیار است. لاجرم ما به چنین راهى قدم بر مى‌داریم، راهى را که على (ع) در محراب خون و حسین بن على در کربلاى سوزان با یارانش به سوى پروردگار شتافتند.

و اگر فیض شهادت نصیبم گشت آنان که پیرو خط امام خمینى نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازه‌ی من حاضر نشوند. اما باشد که دماء شهدا آنان را نیز متحول سازد و به وحدت الهى نزدیکشان کند.

شما اى پدر و مادر و برادرانم و خواهرانم! مى‌دانید که من به آرزوى دیرینه‌ی خود که با تمام هستى به آن دل‌بسته بودم رسیدم و از شما مى‌خواهم که بعد از شهادتم گریه نکنید. کسانى که براى عزیزانشان حجله‌ی دامادى می‌زنند شما هم خوشحال باشید و در بین مردم نقل و شیرینى پخش کنید و به همه بگوئید که من راه خودم را شناخته و یار آشنا مرا خواند و به لقاء او رسیدم.

مادرم، پدرم، برادرانم، خواهرانم و همه‌ی خویشان هرگاه که به نماز ایستادم با آرزوى نزدیک‌شدن به قرب الهى بر مى‌خواستم که شاید خداوند مرا هم در زمره‌ی شهیدان قرار بدهد و حال با دلى آکنده از عشق به على (ع) و فرزندانش به آرزویم رسیدم.

و اى پدر و مادر عزیز و گرامی‌ام مى‌دانم که نتوانستم حتى مقدارى از زحمات شما را جبران کنم و پاس زحمات شما را بدانم و انشاالله که من را حلال مى‌کنید و افتخار مى‌کنید که فرزندى را بزرگ کردید که در رکاب حضرت مهدى (ع) به شهادت نائل گشت و قبل از این که مردم شما را به صبر دعوت کنند، شما آن‌ها را به مبارزه با نفس و جهاد با کفر دعوت کنید.

و آخرین حرفم این است که امام امت را تنها نگذارید و پشتیبان ولایت فقیه باشید و یارى کنید جنگ را که خداوند شما را یارى مى‌دهد و براى آخرت خود توشه‌اى بسازید.

بار الها! من نمى‌خواهم که در بستر بمیرم. یاری‌ام کن تا به راهت در دل سنگر بمیرم.

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

۳ دیدگاه ها

  1. ۱۲ بهمن ۱۴۰۱ در ۱:۴۸ ق٫ظ

    علی سعادتی

    پاسخ

    خوش بحالت شهید عزیز
    آسایش و آرامش امروز ما بخاطر جان فدایی های شما عزیزان هست،
    امید است که ما رو حلال کنید

  2. ۲۰ دی ۱۴۰۰ در ۳:۱۰ ب٫ظ

    حمیدرضا سعادتی

    پاسخ

    قسمت نشد من ببینمت ولی تعریف زیاد شندیم ازت حیف شما بود.

    1. ۱۲ بهمن ۱۴۰۱ در ۱:۴۴ ق٫ظ

      علی سعادتی

      پاسخ

      حیف

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search