شهید عبدالله درگرفر
نـام پـدر : ذبیح الله
تاریخ تولد: ۷/مرداد/۱۳۴۱
مـحل تـولـد : کرج – قریه حسن آباد
وضـعیت تاهل : مجرد
شـغل : کارمند اداره پست
سن: ۲۴ سال
تاریخ شهادت: ۱۷/تیر/۱۳۶۵
محل شهادت: مهران
عملیات: کربلای ۱
گردان: قمربنی هاشم (ع)
مـزار : کرج – امامزاده محمد
بازتولید(جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)
زندگینامه شهید عبدالله درگرفر
شهید عبدالله درگرفر؛ هفتم مرداد ۱۳۴۱ در قریه حسن آباد کرج پا به عرصه وجود نهاد. وی تحصیلات خود را تا سوم راهنمایی ادامه داد. در سن ۱۵ سالگی به دنبال بیماری و ازکارافتادگی پدر، برای کم کردن بار سنگین زندگی مجبور شد ضمن تحصیل، در شرکت مانا نیز مشغول به کار شود. با پیروزی انقلاب اسلامی، به عضویت بسیج درآمد و به پاسداری از ارزشهای انقلاب مشغول شد.
سال ۱۳۶۰ پس از فوت پدر، بخدمت زیر پرچم در نیروی هوایی همدان درآمد و پس از دو سال ایثارگری با کار شبانه روزی در کارخانه “شیشه نشکن” زحمت زندگی را بر دوش گرفت. پس از مدتی به استخدام اداره پست شهرستان کرج درآمد و نامه رسانی اکسپرس را بعهده گرفت. همان موقع بود که تصمیم گرفت به جبهه برود و سال ۱۳۶۵ با اینکه تنها سرپرست خانواده بود عازم جبهه شد و شب هفدهم تیر ماه ۱۳۶۵ در منطقه مهران شربت شهادت را نوشید. پیکرپاکش در “امامزاده محمد” کرج به خاک سپرده شد.
در پیامرسان تلگرام، کانالی به اسم شهید عبدالله درگرفر ایجاد شده و به ذکر خاطرات این شهید بزرگوار می پردازد: https://t.me/abdolah_dargarfar
بازتولید(جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)
وصیتنامه شهید عبدالله درگرفر
با سلام به امام امت و با سلام به خانوادههای شهدا و رزمندگان و با سلام به همهی برادران و خواهران حزب الله.
وصیت من به برادران حزب الله این است که همه ی مسئولین به جبهه های حق علیه باطل بروید و هر کسی باید کار را از خودش شروع کند نه این که به دیگران بگوید، و خود عمل نکند!
و از مادرم میخواهم که اگر من شهید شدم، گریه نکند. نه تنها مادر که به خواهر و برادرم هم میگویم؛ زیرا راهی که من میروم، راه حسین (ع) است!
بازتولید(جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)
نامه شهید عبدالله درگرفر از جبهه مهران
با سلام و درود بیکران برمنجی عالم بشریت مهدی موعود و رهبر کبیر انقلاب اسلامی و خانواده شهدا و رزمندگان اسلام و برادران خوب اسیر خدمت برادران عزیز و زحمتکش اداره پست کرج امیدوارم که حال همگی شما برادران عزیز خوب باشد و در زندگی و در کارهایتان موفق و مؤید باشید.
باری اگر از احوال اینجانب عبدا… درگرفر (سوپر اکسپرس) خواسته باشید باخبر باشید صحیح و سلامت هستم و به دعا گویی شما در نماز فرسنگها مشغول هستم و اگر از حال و هوای جبهه خواسته باشید باخبر باشید اینجا دانشگاه خودسازی و ایثار و عشق به لقاءالله و مملو از معنویات است و برادرانی در اینجا هستند که مظلومانه می جنگند و مظلومانه شهید میشوند و کسی اطلاعی ندارد و من از برادرانی که قدرت آمدن به جبهه را دارند میخواهم بیایند و اگر نمیتوانند در پشت جبهه خدمت به دین اسلام و مملکت ادا کنند چون بعد از اینکه جنگ با پیروزی ایران خاتمه یابد (انشاءالله) حسرت این را میخوریم که چرا به جبهه نرفتهایم و یا کمک به آنها نکردهایم چون به فرموده امام:
“امروز مسئله جبهه و جهاد از نماز بالاتر است” و برادران سعی کنند در اداره و در هر کجا که هستند کارهایشان را به نحو احسن انجام دهند و خدای نکرده کارشکنی در کارهایشان نکنند چون در فردای قیامت جواب خدا و پیامبران و امامان و این همه مجروح و شهید را نمیتوانیم بدهیم دیگر مزاحم اوقات شریفتان نمیشوم و از همگی شما التماس دعا دارم و با آرزوی پیروزی رزمندگان و سلامتی امام امت در ضمن سلام جداگانه بر پسر شجاع و پسرک شیپورچی و پسرشجاع و سایر برادران و قسمت باجه تماماً یک به یک دعا و سلام میرسانم ….
خداحافظ والسلام ۳۰ /۲ /۶۵
بازتولید(جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)
شعر و دلنوشته شهید عبدالله درگرفر
بهار من! وقتی زمستان تمام میشود به امید تو نشستهام، منتظر چلچله بهاریت هستم، نغمه چلچله را میشنوم میبینم که گلی در دست دارم بهر ایشان که مانند کورهای گرم است می دمد.. ای مردم بهار آمد… بهار آمد، بهار امسال فرق دارد و انقلابی به میان مردم انقلابی آمده، این چلچلهها صدایشان را به مردم و گلستان را به قارههای زیبا میبخشد و نغمه بلندی سر میکشد و خواهش میکنم ای بهار پیروز که هستی تا تو هستی غمی ندارم، تویی مهر و وفای من، زیبایی… چه زیبایی بهار من، لالهی روانی بهار من، ای بهار من!….
«ما پاسداران خمینی»
ما پاسداران خمینی رگبار مسلسل ما در سینه خصم ما جانبازان خمینی
هرگز ننهیم قدمی به عقب تا شهادت
از تن ما خون بریزد
از خون ما لاله خیزد
چون خمینی سرفرازیم
در راه حق جان سازیم
باید همگی برویم به ره نشر قرآن
ای محمد نور امت
یاری بنما بر رهبر ما امام خمینی
بازتولید(جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)
درباره شهید عبدالله درگرفر
عنوان: قرص ماه
نیمه شب بود… عبدالله همانطور که خواب بود، راه افتاد و شروع کرد به “حسین حسین” … آنقدر که همه را بیدار کرد…
آری! عبدالله از کودکی؛ عشق اباعبدالله را در سینه داشت…
عشقی که در مراسم روضهی خانگی، هر روز، شکوفاتر میشد.
او نه تنها در نام، بلکه در مرام هم حسینگونه رفتار میکرد؛ کس نبود که از او رنجیده باشد. اصلا خشم در وجود پاکش، جای نداشت. تمام مزدش را یکجا به مادر میبخشید و خودش از او خرجی میگرفت…
آری عبدالله به هر جا که رسید؛ اول از عشق حسین(ع) بود و دوم از دعای مادر…
با رفتنش به جبهه، یک محله را نگران کرد؛ اما اهل محل، خوب میدانستند که عبدالله؛ حقیقتاً بندهی خداست و گوش به فرمان ولی خدا دارد.
او رفت و با رفتنش؛ نه یک خانواده، که یک محله را عزادار کرد. مردم محل، چنان عزادار شدند که انگار عزیز از دست دادهاند…
آری عبدالله؛ عزیز همه بود…
همرزمان، پس از پروازش، آمدند و روایت حالات آسمانی پیش از شهادت عبدالله را برای خانواده گفتند… از احوال خوش و صورت قرص ماهش… از نوری که آنقدر به چشم میآمد که همه به هم نشانش میدادند…
عبدالله؛ عزیزکردۀ خانواده بود… عزیزکردۀ اهل محل… عزیزکردۀ همرزمان…
عبدالله؛ عزیزکردۀ خدا بود…
* شهید عبدالله درگرفر؛ تیرماه ۱۳۶۵ در عملیات آزادسازی مهران به فیض شهادت رسید.
تولید(یادداشت)
آثار مرتبط با شهید عبدالله درگرفر
کتاب «منظومۀ ملکوت»: جلد ۱ این کتاب اختصاص به زندگینامه شهید عبدالله درگرفر دارد.
تعداد صفحات: ۸۶ صفحه
بازتولید(جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)