شهید حسین دولت آبادی

نام : حسین

نام خانوادگی : دولت آبادی فراهانی

نام مادر : کبری

نام پدر : علی

تاریخ تولد : ۱۳۴۳/۳/۳

محل تولد : تهران

وضعیت تاهل : مجرد

میزان تحصیلات : متوسطه رشته مکانیک

سن : ۲۲ سال

تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۳۰

محل شهادت : پاسگاه زید، عملیات کربلای۵

عملیات :

گردان : مهندسی رزمی

یگان خدمتی : لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام

مزار: تهران ، بهشت زهرا(س) ، قطعه ۲۹ ردیف ۳۴ شماره ۱

زندگینامه

شهید حسین دولت آبادی در یکی از محله های قدیمی امامزاده حسن تهران به دنیا آمد.

حسین هوش بسیار بالایی داشت و در شیطنت زبانزد بود. پایش که به مدرسه باز شد کم کم آن همه شیطنت و بازیگوشی را کنار گذاشت و آرامتر شد.

علاقه اش به درس کم کم افزایش یافت و  در رشته ی مکانیک تحصیلات خود را ادامه داد و توانست در جایگاه کارمند وزارت صنایع حضور پیدا کند.

پس از انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی به جبهه رفت و سر انجام در سال ۶۵ در منطقه عملیاتی شلمچه بخاطر برخورد ترکش به شکم و پهلویش به فیض شهادت رسید.

وصیتنامه

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله الذی…

با سلام و درود بر امام زمان (عج) و با سلام و درود به سالار شهیدان آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام که درس مبارزه با کافران و چگونه زیستن را به ما آموخت.
 با سلام و درود بر رهبر مستضعفان، امام امت که اسلام را با رهبری پیامبرگونه خود زنده کرد.
 سپاس و شکر فراوان خدا را که مرا از گمراهی و ظلالت به سوی خود هدایت کرد و اگر هدایت او نبود هیچوقت هدایت نمی شدم و شکر می کنم که این بنده حقیر را توفیق داد که در صف عزیزان و رزمندگان اسلام قرار گیرم و در کنار برادران مشغول خدمت به اسلام باشم و شکر خداوند متعال را که به من دوستانی داد که مرا به سوی او هدایت می کردند که این خود یک نعمت در زندگی دنیوی من بود.
 خدایا، همانطور که در این زندگی دنیا، آبروی مرا در بین بندگانت نریختی و مرا رسوا نکردی و بین بندگانت عزیز کردی، دوست دارم و از تو طلب می کنم که در روز قیامت آبروی مرا در بین اولیا و صالحان و شهدا نریزی و من خجالت زده در روز جزا نباشم و در پیشگاه تو سرافکنده از اعمال زشت خود نباشم و شکر می کنم تو را که در طول عمرم در دنیا همیشه مرا هدایت کردی و هر وقت که دست نیاز به سوی تو دراز کردم تو مرا پذیرفتی و هدایتم کردی و ای کسانی که می شنوید و می خوانید سعی کنید در راه و مسیری که خداوند برای بندگان خود تعیین کرده است حرکت کنید که خداوند متعال بر همه اعمال ما آگاه است.
 پدر و مادر عزیزم، من نتوانستم حق شما را در این مدت عمرم ادا کنم. ان شاءلله که مرا حلال کنید و از همه آشنایان و همسایگان و فامیل ها طلب حلالیت کنید و در این مصیبتی که بر شما وارد شده صبر الهی پیشه کنید که در نزد خدا روسفید باشید.
 من امانتی بودم که به شما سپرده شده بودم و اکنون خداوند این امانتی را از شما گرفته است و شما در معرض امتحان الهی هستید.
در آخر، از همه شما التماس دعا دارم.
خدایا فرج آقا امام زمان را برسان.
 خدایا امام عزیز را تا ظهور حضرت مهدی (عج) حفظ بفرما

خدایا مجروحین و جانبازان را شفا عنایت فرما

خدایا ما را ببخش و بیامرز
خدایا راه بسته شده آقا اباعبدالله را به دست رزمندگان باز بگردان

والسلام
دولت آبادی
دی ۱۳۶۵

 

آثار
  • کتاب «جنگ و لودرچی»؛ زندگینامه شهید غلامعلی (حسین) دولت آبادی به روایت خانواده و دوستان

    • نویسنده: مرضیه نصرالله کلانتری
    • ناشر: نارگل
    • سال چاپ: ۱۳۹۴
    • تعداد صفحات: ۱۲۸ صفحه

     

نمایه محتوا : بازتولید (جمع آوری اینترنتی و فضای مجازی)

مطالب مرتبط

گالری تصاویر

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

۵ دیدگاه ها

  1. ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ در ۷:۴۶ ب٫ظ

    حمید خزائی نیکو نژاد

    پاسخ

    روحش شاد یادش گرامی حاج حسین با داداش من شهید شدند

    1. ۱ خرداد ۱۴۰۲ در ۱۲:۳۲ ب٫ظ

      admin2

      پاسخ

      هر دو شهید والامقام روحشان شاد

  2. ۲۰ بهمن ۱۴۰۱ در ۱۰:۵۱ ق٫ظ

    حسین امیری نیاچهارپلشلوسابق

    پاسخ

    باسلام. حسین وقتی شب میرفتیم سر کارچون راننده لودروبلدوزر بودیم روز داخل مقر میبایست استراحت کنیم. ایشان روز هم بیشتروقتها کارمی کرد. می گفت کار برای رضای خدا، شب و روز نداره. دایم لبخند می زد. سر اذان نمازش ندیدم دیربشه. روحش شاد

  3. ۱۶ مهر ۱۴۰۰ در ۸:۳۸ ق٫ظ

    زهرا دولت ابادي خواهر شهيد

    پاسخ

    خدا رحمت کنه تمامی شهیدان رو
    ان شاءالله حق ما برانها حلال
    برای ما دعا کنند

  4. ۱۷ فروردین ۱۴۰۰ در ۱۰:۱۸ ب٫ظ

    سعید فرزانه

    پاسخ

    سلام
    خدا رحمت کنه حسین عزیز رو من ب عنوان بیسم چی لحظه شهادت کنارش بودم . ساعت حدود ۱۰ صبح ۳۰ /۱۱/ تو نخلستون حاشیه نهر جاسم که یک مقر داشتیم که وقتی حسین شهید شد . بنام موقیعیت شهید دولت ابادی شد. حسین و اکبر ماهیانپور با هم با یک گلوله خمپاره شهید شدند …..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search