شهید حسن باقری هر چه حقوق می گرفت را به فقرا کمک می کرد. این موضوع را پس از شهادتش همه فهمیدند، وقتی که چند نفر غریبه آمدند، سراغ او را گرفتند و گفتند: او در زمان حیاتش به ما کمک مالی می کرد.
برادر شهید
برادرم همه را به نماز اول وقت و عدم ترک نماز جمعه دعوت می کرد. می گفت: اگر می خواهید در زندگیتان خیر و برکت باشد نماز را ترک نکنید.
* * *
وقتی که از عملیات برمی گشت، گاها نصف شب به منزل می رسید.
یک روز کنجکاو شدم که چرا این موقع می آید؟!… زمانی که خواستم از او بپرسم، در اتاق را باز کردم و دیدم پایش به شدت زخمی شده است.
به او گفتم: این زخم باید پانسمان شود.
فهمیدم که خودش به بیمارستان نجمیه مراجعه کرده بود، اما وقتی که دیده بود آنجا تعداد زخمیها بسیار زیاد است، به خانه بازگشته بود.
درد را برای خود خرید و گفت: از من واجب تر خیلی هست.
او از شدت درد، مرتبا زیر دوش آب سرد می رفت. بعدها هم با همان پا دوباره در عملیات شرکت کرد.