شهید حسینعلی کلهر

نام: حسینعلی   |   نام خانوادگی: کلهر   |   نام مادر: طیبه نصیری   |   نام پدر: رحمت الله   |   تاریخ تولد: ۱۳۳۴/۳/۴   |   محل تولد: شهریار – روستای باباسلمان   |   وضعیت تاهل: متاهل   |   سن: ۳۲سال   |   تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱/۱۹   |   محل شهادت: شلمچه – کانال ماهی   |   عملیات: کربلای ۸   |   گردان: حضرت زینب سلام الله علیها   |   یگان خدمتی و مسئولیت شهید: تیپ حضرت زهرا سلام الله علیها، مسئول تسلیحات گردان   |   مزار: تهران، بهشت زهرا(س)، قطعه ۲۸ ردیف ۲۵

  • به حضور در اجتماع از جمله دعای کمیل، نماز جمعه و نماز جماعت اهمیت ویژه ای می داد.
  • از همه خواسته بود در عزایش لباس مشکی به تن نکنند.
  • با همه به خصوص خانواده اش، بسیار مهربان بود.
  • روی تحصیل فرزندانش بسیار حساس بود. به طوری که یک کتاب فارسی برای پسرش خریده بود و قبل از اینکه به مدرسه برود تمام حروف الفبا را به او یاد داده بود.
  • روی عدم سازش با منافقین تاکید داشت.
  • ساده زیست بود و از تجمل بیزار بود.
  • درست یک هفته پیش از صدور گذرنامه برای سفر به حج، به فیض شهادت رسید و به جای رفتن به خانۀ خدا، به ملاقات خود خدا رفت.

زندگینامه

شهید حاج حسینعلی کلهر سال ۱۳۳۴ در روستای بابا سلمان شهرستان شهریار چشم به جهان گشود. پدرش رحمت الله و مادرش طیبه نام داشت. وی در کودکی بسیار کنجکاو بود و اگر مسئله ای برایش پیش می آمد، به راحتی از کنار آن نمی گذشت.
دوره دبستان را به موفقیت به پایان رساند، اما با توجه به کسالت پدر و وضعیت اقتصادی نامناسب خانواده اش درس را رها کرد و به شغل دامداری روی آورد. در اوقات فراغتش بیشتر به کارهای عمرانی مسجد می پرداخت. در انجمن اسلامی عضو بود و در راهپیمایی و تظاهرات حضور فعال داشت.
پس از ازدواج، خداوند به او دو فرزند پسر به نامهای مجید و محمد و یک فرزند دختر به نام فاطمه عطا نمود. اولین فرزند وی در سال ۱۳۵۷ متولد شد.
زمانی که جنگ شروع شد به جمع آوری کمک های مردمی می پرداخت. چندین بار نیز به ساختن تانکرهای آب و اتاقک سیار اقدام کرد.
شهادت پسر عمویش حاج یدالله کلهر، در حالات وی تاثیر بسیاری گذاشت. پس از مراسم ایشان، با فرمان امام خمینی(ره) به سوی جبهه شتافت و بار اول مجروح شد.
حاج حسینعلی یک بار به حج مشرف شد. بار دوم می خواست همراه با همسرش راهی خانه خدا شود، اما حضور در جبهه را واجب تر دید. وی درست یک هفته پیش از آنکه گذرنامه اش صادر شود، به فیض شهادت رسید.
۱۹ روز از آغاز سال ۱۳۶۶ گذشته بود و ایشان حین عملیات کربلای ۸ در حالی که به همرزمانش روحیه می داد و تسبیح خدا را می گفت، مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به فیض شهادت نائل شد.

خاطرات

پس از مشورت با مادرش به خواستگاری دخترخاله اش رفت و با او ازدواج کرد. مراسم ازدواج خود را به سادگی برگزار کرد و پس از ازدواج نیز زندگی مشترک را در منزل پدری آغاز کرد. بعد از ازدواج نیز به کار جوشکاری و آهنگری مشغول بود.

*   *   *

مادر شهید

نه سال بیشتر نداشت اما بسیار سحرخیز بود و قبل از اینکه ما برای نماز صبح بیدار شویم، بیدار می شد و همه چیز را آماده می کرد. به او می گفتیم تو که وقت نمازت نیست. چرا بیدار می شوی؟ می گفت: برای شما می خوانم.

در زندگی از افراد رباخوار بدش می آمد و توصیه می کرد: به آنها حتی سلام هم نکنید.

*   *   *

همسر شهید

فقط یکبار به مرخصی آمد و پس از آن شهید شد. همیشه می گفت: من از روی پدرهایی که شهید دادند، خجالت میکشم.
یک شب خواب دیدم در خانه مان مراسمی برپاست. در آن مراسم همه می گفتند: حاج حسینعلی ۵ روز است که آمده. من می‌گفتم: نه نیامده. فردای آن روز گفتند: ۵ روز است که شهید شده و پلاکش را آورده اند.
هیچ وقت دعای کمیل و نماز جمعه و جماعتش ترک نمیشد.

*   *   *

همرزم شهید

روی بی اعتنایی به احکام اسلامی بسیار حساس بود و عصبانی میشد. وقتی عصبانی میشد سکوت می کرد و پس از مدتی فرد را متوجه عملش می ساخت.

 

وصیتنامه

بسمه تعالی

من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقه و من عشقه قتله و من قتله فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته

با سلام و درود بر محمد(ص) و جانشینانش از علی(ع) تا امام زمان(عج) و نائب بر حقش امام خمینی رهبر بزرگ انقلاب تمام مسلمین و مستضعفین جهان. خدایا تو را شکر می گزارم که به ما رهبری عطا نمودی که ما را از ظلمت ها رهانیده و ما را از کور راه ها به راه راست هدایت کند. خدایا تو را شکر می کنم که به من توفیق جنگیدن با دشمنانت را عطا نمودی. خدایا تو را سپاس می گویم که مرا در صف رزمندگان اسلام قرار دادی تا بتوانم با دشمنانت بجنگم. خدایا گواه باش که به خاطر حمایت از اسلام و قرآن، پای به این راه نهادم نه به خاطر چیز دیگری. خدایا بار مسئولیت بر دوشم سنگینی می کند. مسئولیت بزرگی که شهدا با نثار خونشان بردوش ما نهادند بسیار سنگین است. خدایا از تو آرزوی شهادت در راه انبیا و معصومینت را می کنم نه به خاطر سختی های دنیوی و کم بودها و نارسایی های دنیا بلکه به خاطر اینکه شاید بتوانم با نثار قطره ای از خون ناقابل خود دِین خود را به اسلام و شهدا ادا نمایم و این بار سنگینی را که بر دوش ما نهادند، به پایان برسانم و نهالی از جنگل انبوه اسلام و انقلاب را آب داده باشم. خدایا این بنده حقیر و روسیاهت را با بار گناهانش دریاب که دیگر تاب و تحمل دوری تو و یاران را ندارم. خدایا دوری یاران سخت است. از تو می خواهم که مرا دریابی ودر صف شهدا قرار بدهی و مرا به آنها ملحق کنی. ای معبودم ای غیاث المستغیثین و با حبیب قلوب الصادقین.

إِنَّ اللَّهَ اشتَرى مِنَ المُؤمِنینَ أَنفُسَهُم وَأَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّهَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ فَیَقتُلونَ وَیُقتَلونَ وَعدًا عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوراهِ وَالإِنجیلِ وَالقُرآنِ وَمَن أَوفى بِعَهدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاستَبشِروا بِبَیعِکُمُ الَّذی بایَعتُم بِهِ وَذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظیمُ سوره توبه آیه ۱۱۱

پدر جان مرا ببخش هر چند که فرزند لایق و خوبی برایت نبودم ولی از تو می خواهم که مرا عفو نموده و برایم دعای خیر نمایی.

مادر عزیز و مهربانم از تو می خواهم که مرا ببخشی و حلالم نمایی و در شهادتم گریه نکنی و در مصیبت ها همیشه صبور و بردبار باشی و شکر خدا را به جای آوری و اگر خواستی گریه کنی بر مظلومیت آقام حسین ابن علی گریه کن و از خدا بخواه که این قربانی کوچک و ناقابل را از تو قبول کند و مرا با شهدا محشور نماید و گناهانم را ببخشد. مادرم از من راضی باش زیرا رضایت خدا در رضایت تو می باشد. بیشتر از پیش به خانواده شهدا سرکشی کن و دست نوازشت را بر سر فرزندان شهدا بکش.

برادر خوب و مهربانم هر چند که برادر خوبی برایت نبودم ولی به خوبی خودت مرا ببخش و در زندگی همیشه خدا را در نظر بگیر و کارهایت را به خاطر رضای خدا انجام بده

و ای همسر خوب و مهربانم هر چند همسر خوبی برایت نبودم و نتوانستم در مدت چند سالی که با هم زندگی کردیم آنچه را وظیفه ام بود انجام بدهم، از تو می خواهم که از من به خاطر خدا بگذری و در زندگی شاکر خدا باشی. بچه ها را خوب نگه داری کنی و خدا را همیشه در نظر داشته باشی و بچه ها را خوب تربیت کنی و آنها را با اسلام خوب آشنا کنی و در مصیبت ها بردبار و شکیبا باشی و با سختی ها همچون کوهی استوار بایستی و حجاب اسلامی خودت و تنها دخترمان فاطمه را رعایت کنی. در مورد حجاب به دیگران گوشزد کنی و با منافقین هیچ وقت سر سازش نداشته باشی و با آنها همیشه در ستیز بوده و باشی. اگر در زندگی مشترکمان کمبودی بود به خاطر خداوند از آن بگذر.

اما فرزندانم وقتی که خوب بزرگ شدید، از اسلام حمایت کنید و از دستورات آن سرپیچی نکنید. با مادر و اقوامتان مهربان باشید و خوب درس بخوانید و سخنی چند با دوستان و فامیل ها و محرم هایم. زمان بسیار حساس و موقع امتحان می باشد. آنها که رفتند کاری حسینی کردند و ما باید کارهای زینبی بکنیم. به خدا قسم ما اگر از خون شهدا و دستاورد های انقلابمان پاسداری نکنیم، هیچ جوابی نداریم در مقابل آنها بدهیم. امروز جبهه ها احتیاج به نیرو و کمک دارد. ما باید با جان و مالمان از آرمانهای اسلامی و انقلابی و شهدایمان پاسداری کنیم. مبادا کاری کنیم که مورد سوال قرار بگیریم. خوب فکر کنیم ببینیم شهدا برای چه رفتند و هدفشان چه بود. با منافقین سر سازش نداشته باشید و به آنهایی که در کمبود ها نق می زنند نصیحت کنید و به آنهایی که مانع از رفتن دیگران به جبهه می شوند بگویید هیچ عذری برای خود ندارند. مگر امام حسین زن وفرزند نداشت؟ از تمام امت حزب الله که مرا می شناسند، طلب عفو و بخشش می کنم و حلالیت می طلبم. مرا در بهشت زهرا دفن کنید و مراسمات ساده برایم برگذار نمایید. وکیل و وصی و قیوم فرزندان خود، برادرم و همسرم را قرار می دهم که از بچه هایم خوب نگهداری نمایند و آنها را بزرگ کنند.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی، خمینی را نگهدار. از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا. رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما. زیارت کربلا نصیبشان بگردان. امین یا رب العالمین.

حاجی حسینعلی کلهر

۶۵/۱۱/۲۸

تصاویر وصیتنامه

نامه‌های شهید

با سلام و درود فراوان به محضر مقدس امام زمان و نائب برحقش و با سلام به روان پاک شهیدان. خدمت همسر مهربانم اکرم خانم و نور دیدگانم مجید و محمد و فاطمه کوچولو سلام می رسانم. پس از تقدیم عرض سلام، سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهانم و امید دارم که همیشه در کارهایتان موفق بوده و باشید. باری اگر از راه لطف و مرحمت، جویای حال همسر خودت حاجی حسینعلی بوده باشی سلامتی بحمدلله بر قرار می باشد و جای هیچگونه نگرانی بجز دوری شما نمی باشد.

خدمت پدر و مادر مهربانم سلام می رسانم و از خداوند متعال خواهان سلامتی شما می باشم. خدمت برادر عزیز رجبعلی و همسرش نرجس خانوم و زهرا کوچولو سلام میرسانم. از خداوند متعال سلامتی شما را می خواهم و امیدوارم که همیشه به یاد خدا بوده باشید. باری پدر و مادر و برادر عزیزم من و بچه ها همگی صحیح و سالم هستیم و جای هیچ گونه نگرانی نیست. از قول من به همه خویشاوندان سلام برسانید و باید بگویم من معلوم نیست که کی به مرخصی بیایم چون در حال آماده باش کامل هستیم. به جای من حتما زهرا را دیده بوسی میکنی مادر عزیزم.

چند نکته را باید به عرض شما برسانم که: ما از خودمان نیستیم. همه ما متعلق به اسلام و قرآن و خداوند می باشیم و برای رضای الله حرکت کرده و می کنیم. اگر اتفاقی پیش آمد و من را ندیدید حلالم کنید. اگر پیکر ما به دستتان رسید خدا را شکر و اگر به دستتان نرسید هم بیشتر شکر خدا را انجام دهید. از بچه هایم خوب نگهداری می کنی. مخصوصا فاطمه را که هم خواهر و هم دخترم می باشد.

و اما تو اکرم در مشکلات زندگی صبور باش و با بچه هایت کمال محبت را داشته باش و اگر خداوند مرا پذیرفت و به خیل شهدا پیوستم حتما حَج‌ات را امسال میروی و در صحرای سوزان عرفات و مشعرالحرام و منا و در تمام دیگر جاهای مکه و مدینه به یاد من باشی و از خداوند برای من طلب مغفرت می کنی. چون معلوم نیست که وضع جبهه چطور می باشد و باید بگویم هر چه خداوند بخواهد همان انجام می شود و اما حتما صدقه و نذر و نیاز برای رزمندگان و اینجانب حقیر بدهید. دیگر عرضی ندارم به جز دوری شما. ان شاالله که حالتان همگی خوب بوده باشد. از قول من از خانواده آقاجانت و دیگر فامیل ها سلام برسان. به امید پیروزی رزمندگان.

۶۵/۱۲/۱۹

بسمه تعالی

با سلام و درود به پیشگاه آقا امام زمان و نائب برحقش و با درود به تمام شهدا و خانواده محترمشان و با درود بر تمام کفر ستیزان اسلام.

و با سلام پر محبت خدمت همسر مهربانم اکرم جان و با سلام بر پدر و مادر عزیزم و برادرم، نور چشمانم مجید عزیز و محمد دردانه و عزیز تر از همه فاطمه کوچولو.

حال که خداوند این توفیق را داده که از فرسنگ ها راه دور نامه ای را به عنوان یادگاری چند تذکر برایتان بنویسم. پدر و مادرم اگر بنده شهید شدم، در شهادتم کمال بردباری و رضایت خداوند را در نظر بگیرید و هرگز برای من گریه نکنید و اما همسر خوب و مهربانم اکرم جان می دانم که بسیار با وفا و مهربانی. بعد از من آنچه را که اسلام به تو می گوید انجام بده. از فرزندانت خوب نگهداری کن و آنها را با اسلام خوب آشنا کن. در زندگی همیشه شاکر خداوند باش و صبر و بردباری را در مصائب، پیشه کار خود قرار بده. مبادا ناشکری کنی. همیشه راضی به رضایت خدا داشته باش و تقوا را پیشه کار خود قرار بده و نماز و قرآن و تکالیف اسلامی به فرزندانت خوب یاد بده. همیشه در حرفهایت این نکته را می گفتی که دلم می خواهد که فرزندم روحانی باشد ولی به آنها بگو که پدر برای چه رفت و هدفش چه بود. والله چیزی به جز رضای خدا در کارم نبود و نخواهد باشد. تو هم همیشه برای رضای خدا کارهایت را انجام بده. در کارهای مذهبی حدالامکان شرکت فعال داشته باش. با منافقین هیچ وقت سر سازش نداشته باش و به فرزندانت هم تذکر عمیق بده. فاطمه را حتما در مود ازدواجش خوب فکر کن ببین آنکس که برایش می آید حتما مذهبی و پایبند به اسلام باشد و همچنین در مورد ازدواج پسرانت. در مورد تحصیل فرزندانت کوشا باش و من حقیر را حتما ببخش. و اما فرزندانم مجید و محمد و فاطمه از مادرتان اطاعت کامل داشته باشید. مجید تو وقتی بزرگ شدی به جای پدر برای فاطمه و محمد می باشی. از آنها خوب حفاظت و نگهداری کنی و هیچ وقت از اسلام و ائمه دوری نکن و برادرم رجب علی چند تذکر را هم به تو بدهم. بعد از من تو پدر فرزندانم هستی. از آنها خوب نگهداری می کنی و در مورد پدر و مادر هم بگویم که اطاعت آنها واجب می باشد.

حقیر حسینعلی کلهر

۶۵/۱۲/۱۱

در ضمن اگر من شهید شدم حتما پیکرم را به خانه ببرید و به فرزندانم نشان دهید. در شهادتم لباس نو بر تن فرزندانم کنید و هیچکس حتی اکرم جان حق پوشیدن لباس مشکی را ندارید.

تصاویر شهید حسینعلی کلهر

منبع: گنجینه ل۱۰

More To Explore

شهید

شهید

شهدا

شهید محمدرضا محمودی تفرشی

نام: محمدرضا نام خانوادگی: محمودی تفرشی نام مادر: فاطمه نام پدر: حسن تاریخ تولد: ۱۳۴۸/۱۲/۲۵ محل تولد: تهران وضعیت تاهل: مجرد میزان تحصیلات: اول متوسطه (علوم تجربی) سن: ۱۷ سال تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۲/۱۲ محل

خانهدسته‌هاحساب کاربریسبد خرید
جستجو کردن