شهید محمد بیاتی

نام: محمد

نام خانوادگی: بیاتی

نام مادر: مه لقا

نام پدر: یوسف

تاریخ تولد: ۱۳۳۳

محل تولد: همدان، فامنین، روستای بیوک‌آباد

وضعیت تاهل: متاهل

میزان تحصیلات: پنجم ابتدایی

سن: ۲۹ سال

تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۱

محل شهادت: جزیره مجنون

عملیات: خیبر

گردان: حضرت علی اصغر(ع)

یگان خدمتی: لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام

سمت: فرمانده دسته‌دوم گروهان انصار /آرپی‌جی زن

مزار: بهشت زهرا(س) قطعه ۴۰، ردیف ۲۶، شماره ۱۵

  • مادرش هرگز بی وضو به او شیر نداد
  • بسیار باهوش بود و پدرش میگفت او اگر با همین فرمان پیش برود، از بزرگان روزگار میشود
  • خانواده اش مورد احترام و اعتماد اهالی روستا بودند
  • صدای خوبی داشت و هرگاه قرآن میخواند، اشک از دیدۀ والدینش جاری میشد
  • پیکرش ۱۵ سال بعد از شهادت، به آغوش خانواده بازگشت
  • برادرش نیز به فیض شهادت رسیده است. آن دو در جوار یکدیگر به خاک سپرده شدند
زندگینامه

شهید محمد بیاتی سال ۱۳۳۳ در روستای بیوک آباد از توابع فامنین استان همدان دیده به دنیا گشود.

وی فرزند اول خانه بود و در چشم پدر و مادرش بسیار عزیز. مادرش قالی می‌بافت و پدرش از راه دامداری و زراعت روزگار می‌گذراند. خانواده‌ی بیاتی بقدری در دل اهالی روستا جا باز کرده بودند که همه روی سرشان قسم می‌خوردند و اگر مشکلی پیش می‌آمد حتما با پدر محمد مشورت می‌کردند.

محمد از کودکی چهره‌ای بسیار جذاب داشت، خوش رو و سرشار از روحیات معنوی بود.
او همچنین صدای دلنشینی داشت. طوری که وقتی قرآن را تلاوت می‌کرد  اشک بر گونه‌ی والدینش سرازیر می‌شد و محال بود کسی این صدا را بشنود و یاد خدا نیفتد. شاید به دلیل همین استعداد ذاتی بود که پدرش او را به مکتب‌ گذاشت تا علوم قرآنی و دینی را فرا بگیرد و با معرفت اهل بیت بیشتر آشنا شود.
بعد از گذشت دوره‌ای از کودکی، همراه خانواده و خواهر و برادرانش به روستای سایان واقع در بخش رزن استان همدان مهاجرت کردند چراکه بیشتر اقوام پدری او در آنجا زندگی می‌کردند. محل سکونت‌شان در آنجا خانه‌ای حیاط‌دار بود که دورتادور آن را اتاق‌های متعددی گرفته بود. چند وقت که گذشت، محمد به پیشنهاد دایی‌اش به تنهایی به تهران سفر کرد و فصل جدیدی در زندگی‌اش کنار اقوام مادرش رقم خورد.
او ابتدا برای اینکه خود را از لحاظ مالی جمع و جور کند در کفاشی دایی مشغول به کار شد. بعدها از پدر و مادر و خانواده‌اش هم خواست به تهران مهاجرت کنند و خانه‌ای در یکی از محله‌های قدیمی به نام ابوذر تهیه کرد تا از لحاظ اقامت مشکلی نداشته باشند.

در بحبوحه‌ی انقلاب، محمد هم فعالیت سیاسی خود را شروع کرد و برادر کوچکترش نیز همه‌جا با او همراه بود.

محمد در سال ۱۳۵۴ با دخترعموی خود ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد: یک پسر و یک دختر.
او پس از پیروزی انقلاب به سپاه راه پیدا کرد.

آتش جنگ که دامن کشور را گرفت، محمد بیشتر وقت خود را در جبهه‌ی جنوب صرف می‌کرد.

وی در یازدهمین روز از دوازدهمین ماه سال ۱۳۶۲ درست لحظه‌ای که قصد داشت با پرتاب خمپاره خودروی دشمن را سرنگون کند به محض بلندکردن سرش از خاک‌ریز پیشانی‌اش مورد ضرب گلوله‌ی قناسه قرار گرفت و به درجه‌ی رفیع شهادت نائل شد. پیکر مطهرش بعد از ۱۵ سال به کشور بازگشت و در جوار برادر شهید خود، حسین بیاتی، واقع در بهشت زهرا آرام گرفت.

نمایه محتوا: گنجینه ل۱۰ / تولید

گالری تصاویر

مطالب مرتبط

سایر شهدا

درباره شهید

اشک شوق

درباره شهید مجید آخوندزاده ۷ ساله که بود، پدرش را از دست داد. مادرش بافندگی می کرد و روزگار می گذراندند. مجید برای یاد گرفتن

درباره شهید

هنر رسول

هنر رسول درباره شهید رسول کشاورز نورمحمدی به روایت برادر شهید برادرم دو سال بیشتر نداشت که پدرمان از دنیا رفت و ما را تنها

درباره شهید

نشان از بی‌نشانها

درباره شهید مهدی محمدصادق به روایت برادر شهید یک روز که خواهرم برای خرید به تعاونی مسجد رفته بود، دیده بود چند نفری گعده گرفته‌اند

درباره شهید

هدایت در صحنه

درباره سردار شهید بهمن محمدی نیا به روایت هم‌رزمان عراق پاتک سختی در منطقه داشت. سردار بهمن محمدی‌نیا آمد و به ما گفت: «بچه‌ها از

یک دیدگاه

  1. ۲۷ دی ۱۴۰۲ در ۹:۱۵ ب٫ظ

    ناشناس

    پاسخ

    روحشون شاد انشاالله مارو هم شفاعت کنن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

HomeCategoriesAccountCart
Search